چهارشنبه، دی ۰۸، ۱۳۹۵

گرمی زمین و سردی زمان


گرمی  زمین و سردی زمان
 
 درد انسانيت دوا نشود
تا نفس بستر صفا نشود

در ستم تيغ سود ميباشد
غفلت از فهم ما جدا نشود

پشت دست است اهريمن امروز
در رياكاري ها چو ما نشود

گرمي كاينات و سردي ما
رهزن با همي چرا نشود

تا نزد پشت پا دو عالم را
هيچكس محرم خدا نشود

لشكر عشق كم شده اما
تاكه گيتي بود فنا نشود

منير سپاس ناچيز
جرم همين لحظه
٢٨ دسمبر ٢٠١٦
ساعت سه بعد ازظهر

پنجشنبه، دی ۰۲، ۱۳۹۵

چهارشنبه، دی ۰۱، ۱۳۹۵

پیراهن خیال



دگمه پيراهن خيالت
بر من
بسته مباد
از آن خوشبويي ها شعر مي آيد
منير سپاس ناچيز
20.122.2016
 
 

یکشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۹۵

صدای غزل

صدای غزل

با  تو دارد دلم  هوای  غزل
هر تپش نغمه و نوای  غزل

از  گل  صبح تا بدامن شب
با  خیالت بود فضای غزل

نام  تو  قبله ء نگاه و نفس
بنده ات گشته ام خدای  غزل

آفتاب  هر سحر به  گوش  نگه
میرساند  مرا صدای  غزل

شاعر  و وازه  ها و حسن  کلام
بهر  وصف تو    اند گدای  غزل
منیر سپاس  ناچیز
۱۱.۱۲.۲۰۱۶

سه‌شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۹۵

این هم میگذرد

این  هم  میگذرد

چرخ  گردون به  عزا  این هم میگذرد
در عروج است ریا  این هم میگذرد

رنگ دارد نه نفس حیله دارد نه تپش
در زمان نیست وفا این هم میگذرد

اهریمن کرده فرار از زمین ؛آدمیان
هم بریدن زخدا این هم میگذرد؟

ساز ها ساز درم  گوش ها دام فریب
نیست از عشق  نوا این هم میگذرد

پیکر آدمیت زیر پاهاست  دگر
سود در اوج رها این هم میگذرد

کاخ ها خاک شدند نام ها پاک شدند
ما  و  تعمیر  فنا این هم میگذرد

تا  نفس زر نشود زندگی سر نشود
دل بخواند  مرا این هم میگذرد
 منیر سپاس  ناچیز
۵.۱۲.۲۰۱۶
ساعت  ۱ ظهر

جمعه، آذر ۱۲، ۱۳۹۵

با زمین

با زمین

زمین از درد کهنه  بار دارد
گله از  آدمان  بسیار دارد

بچرخد این  همه از درد برخویش
ملال  خاطرش آمار دارد؟



ندارد  چاره  ای از روز اول
همیشه در برش  خونخوار دارد

نوازشگر  زمین را است اندک
بجانش دشمنش  خروار دارد

هوایش را تمدن  کرده زهری
ترقی  منفعت؛ شهکار دارد


سخاوت دارد  و افتاده باشد
به قلبش  ثروت سرشار دارد

 زدردش آفتاب دارد  گدازی
نجات او مگر رهکار دارد؟


منیر  سپاس  ناچیز
۲۹.۱۱.۲۰۱۶