جمعه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۷

گُذرگاه

گُذرگاه
باز در بحر امید  ساحل  توفان دارم
موج ها  در تپشِ  یادِ فراوان دارم
آخر قدرت  دیدار نگاه  آیینه  ام
چه به  اندیشه نفهمیدنِ حیران دارم
برو  ای غصه ءبد بخت که کیفم کوک است
در بر  هر نفسم عاشقی  را جان دارم
گوشه  گیری چقدر  دشت رمیدن باشد
دور  از از  وحشت وقت روح غزالان دارم
تا دل ساده ای من صید گذرگاه  وفاست
در گرفتاری بسی مشکل  آسان دارم
ناچیز منیر سپاس

سه‌شنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۷

جمعه، مرداد ۲۶، ۱۳۹۷

غزنی

تا بکی ای  زادگاهم خون به دامان می شوی

با کدامین جرم هر روزی پریشان می شوی


روز های مردمانت تیره تر از روزگار

زادگاه نوری  با غمها شبستان می شوی


لاشخوران جهان با نام کمک ها به مکر

در حریمت آمده  در صیر  گرگان  می شوی


غزنی

سنایی برخیز که دیگر

غزنه جای تو نیست

سپاه غولها

باری از ارگ

وباری از کوه

همتباران و هم زبانانت را می کشند

سینه و قلب شهرترا 

 آتش می زنند

نادانی پیشه و‌ریشه ای شان

با نکتایی با عمامه 

سنایی بر خیز و رخت سفر بر بند

نزد مولانا برو‌

 تا حداقل استخوان هایت آرام و آباد بماند

سنایی افسوس کن به حال ما

فرومایه پرورده ایم  در خانه ای تو

چنگیز شدند و دشمن تو دشمن من دشمن انسانیت.

منیر سپاس

سه‌شنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۷

نادار دارا


نادار  دارا
یارم از ناز خنجری دارد
یورش حُسن گستری دارد

در بر دلبری دلم هرجا
از وفا،می به ساغری دارد


نیست گمراهی در قدم هایم
هوشم از  یاد ،رهبری دارد

در نداری  ماست دارایی
عاجزی  تاجٍ خوشتری دارد

نیستم هیچکس ولی هستم
بی  توجهی  محشری  دارد

خلوت عشق وغم دل انگیزست
دل  من  تا که  دلبری دارد
منیر سپاس ناچیز
۷.۸.۲۰۱۸
-->

چهارشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۷

حرص



حرص
 
آتشکده در  جان شده ایم  ما ز  تب حرص
گه شعله   گه  دود ، چنینیم  به  لب  حرص

آرامشکی  نیست  درون  دل  مایان 
این  گنج نداریم  بدان  از سبب  حرص

در رقص  طماع  بر سر  احساس محبت
کُشتیم سخاوت  چقدر  در طرب  حرص
منیر سپاس  ناچیز ۱.۸.۲۰۱۸
-->