دوشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۹۴

اهریمن و انسان

اهریمن و انسان

تیغ تاریکی   خـــونین تر شده
وزن ظلمت  ها سنگین تر شده

اهریمن را  چهره نورانی شده
زین  همه انسان با دین تر شده

خانه عشق بی نشیمن مانده و
بهر یک دل  خیلی رهبین تر  شده

شیوه تازه  گرفته کینه ها
اختلافات رسم دیرین تر شده

کو شرف  کو اُنس  کو  وجدان پاک؟
حُــــرمت انسان پایین تر شده

بُمب بی نانی کُشد  نا دار را
خانه های دین زرین تر شده

غُصه آتش می زند  جسم زمین
آسمان تاریک و غمگین تر شده
منیر ناچیز

ساعت 3  شب

یکشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۴

اُمیدگاه


باز  ستمی بر  قلم  و کاغذ کردم از دست من واژه ها ، ایماژ ها ، تصویر پندار  ها،دیدگاه احساسها ، آرامش ندارند  و اینک چیزکی را باز سر  به سر  کردم

اُمیدگاه
بدون عشق  زجر آور   نفس  هاست
برای اشک و خون بستر  نفس هاست

اگــــر امُـــید گاه نیست در دل
حمال غُصه سرتاسر نفس  هاست

دلی  از  بغضی و چشم از غباری
برای گریه  بزم تر   نفس  هاست

ز دست  اتحاد دشمن عــشــق
اسیر  حالت  ابتر  نفس هاست

نفس بیرنگ و بی طالع چرا شُــد
ز بخت گُـــم ، بی  اختر نفس هاست

هر آنچه هر  که دارد  می نویسد
نویسنده به هر  دفتر نفس  هاست

همه  تا در  خیابان  های جانم
ز هرچه عابر  بهتر  نفس  هاست

شتاب در مهلت رفتن نخـــــواهم
رفیق و همدم آخـــر نفس هاست

مُنیر  ناچیز باشـــــد گفتن تو
بهابخشت فقط دیگر نفس هاست
منیر ناچیز
29.3.2015
ساعت 12:10 ظهر
ج.ا.آلمان

جمعه، فروردین ۰۷، ۱۳۹۴

عصاره اعتماد

چند بیت منظوم  که شعرحسابش نکنید ولی شاید به درد تان بخورد
عصاره  اعتماد
بی مروت بی وفا انسان را از  خود  مکن
تاجـــر مکر و غم تاوان را از  خود مکن

آشنایی ، رشته خون ، آزمون ذوق هاست
تا که نشناســی دلا آنان را از  خود مکن

همسفر بگزین لیکن همدل و صادق به خود
مردمان پست و بی  وجدان را از  خود  مکن

دوســـتان اندک و خوب مثل گنج ناب بود
هرزه یی بی عشق و بی ایمان را از  خود مکن

عالم  تنهایی بهتر از نشستن با  مکار
از ندامت دورباش جولان* را از خود مکن
منیر  ناچیز

* جولان در  اینجا به معنی زنجیر که در  پای مجرمان اندازند به استافاده برده  شده است

پنجشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۹۴

مادر و زندگی

حدودن پنج هفته بود  ، وقتی از  خواب بیدار می شد می دیدمش ، با درود و سلام سرود صدایش را که نوار مهربانی هاست می شنیدم ، پرتو  خورشید رویش زندگی  ام را  منور وسعادت می داد ، زمانی  که صحبت می کرد صفحه های خاطراتش را ورق می زد در صدایش دیگر  آن شور  حتی شور  و توان چند سال پیش  را نداشت   چه رسد به شور  جوانی هایش ، پیکرش دیگر حوصله غم کشیدن  زندگی را نداشت، بلی  من این بار  اینجا باز  ازمادرم می نویسم ، مادر نزدم سفر تمام مادران دنیاست ،بلی قلبن خوشحال بودم که  این  چند روز ،دیدنش را برایم هدیه داده بود در  حقیقت چیزی دیگری بهانه شده بود تا نزد من باشد حالا که باز  جدا می شود و میخواهد و باید به  خانه و کاشانه خود بر گردد برایم سخت  تمام می شود همه ای آنچه را  که با  خود آورد ه بود بر میدارد و با  خود می برد .  باز هم چیزی ناچیزی برای  مادرم به  نمایندگی از  مادردوستان و مادران گیتی نوشتم اینک شما واین هم سروده ام
مادر و زندگی
زندگی  مدیون جان مادر است
مهربانی  ها  گمان مادر  است

بیوفایی  ها فرزند خار بــــــود
حاصلات پرنیان  مادر  است

مادرم  دنیا و دین من فدات
هستی  ام از آستان مادر  است

ای داری قوت و نام زری
این ز خیرات  توان مادر  است

نطفه چند لحظه بودی پُشت اب
عمر تو از دودمان مادر  است

او تولد می دهد نام از پدر
ظلم دنیا بر روان مادر  است

واژه ها در وصف مادر  عاجزند
چون خداوند قدردان مادر  است
منیر  ناچیز
26مارچ سال 2015

سه‌شنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۹۴

نازوردار زندگی

زندگی نازت را با آدم هایت
بسیار کشیدم
بعد از این  تو آدم هایت 
نازوردارم شوید
24.3.2015

یکشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۹۴

فرخنده و خاک


خاک امـــــروز   پیکرت  ، فرخنده شُد

 مرکب و ملا جاهل ، تا خدا شرمنده شد

شنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۴

بارش رویش ، غزل بهاریه

دوستان خوبم را سلام های بهارینه پیش کش می دارم ، آنچه در کابل با بیچاره بانو فرخنده کردند ،خیلی ها غم انگیز است ، وهابیون عرب گاه در قالب القاعده گاه در قالب سلفی گاه در قالب داعش و صد ها نام و نشان دیگر از شش سودبه جان ما فتاده اند، حرف مولانای بزرگ یادم آمد که در غزلی می گوید (پشت خر را نظام دین کردم )فکر میکنم چنین چیز ها را در روز های نوروز قصدن انجام می دهند تا خوشی های بهاری مارا از ما بگیرند امروز ارتباطات سرعت انتقال خبر های خوب و بد را خیلی سریع ساخته است در طول تاریخ رندگی انسان ها در کنار خوشی ها ، غم نیز بوده است کدام جشن و عید ی نیست که فقر و ستم در شهری بیداد نکند ، انسانی کشته نشود ، مریضی نباشد،ولی با آنهم باید خوشی کرده اند و بعد از این نیز این روال نباید متوقف شود . هوشیار باشیم
بهاردوستان عزیز! باز هم بهار تان تبریک و بهاریه دیگر ی به دیده بوسی نگاه های خوب تانمی نویسم.




بارش رویش  
بهار آمد بهار آمد تو هم خود را بهاری کن
بگیر الهام از گلها ،دل همخوان قناری کن

نگاه از غصه ها بردار به حسن باغ شو خیره
به اسپ مشک نوروزی برو بنشین سواری کن

ززندان دلت غم را  بکن آزاد  چابک تر
سپاه ناخوشی ها را، ز جان خود فراری کن

که تا سوسن به ده رنگش چو ریحان دلکشی دزدد
برو ای بارش رویش زمین را عذر و زاری کن

خوشی ها لقمه مفت اند   فتاده در بر دیدن
نگاه عاشق خود را به صید شان شکاری کن
منیر ناچیز
20.3.2015

ساعت 1 ظهر

جمعه، اسفند ۲۹، ۱۳۹۳

یقین خدا

از شما چه پنهان ، کشش عجیبی به غزل دارم به ویژه غزلیات مولانا و حافظ و چند نارنین دیگر، امروز خواستم هدیه بگیرم برای سال نو که فردا مهمان دنیا می شود و قدم می گزارد بر دل زندگی.
دیوان غزلیات مولانای عشق و دین را بازکردم به غزل شماره 1755 چشمم افتاد ، سوژه ووزن و قافیه رااز اوقرض گرفتم و چیزکی نوشتم خداکند تیر  اندیشه به هدف پسند دوستان برسد


فصل دلبر بسی کمین دارد
هر سو زیبایی در زمین دارد

هر نشانی  که از  بهار رسد
نقشی از جنت برین دارد

دل  عاشق رفیق سر سبزیست
چون خدا عشق را یقین دارد

سد را ه ، کس نشد طراوت را
روییدن عزم آهنین دارد

ذهن باد گل سواری می خواهد
اسپ گردون ز عشق زین دارد

ماهتاب ها به شعله می بندند*
دیو ودد جهل آتشین دارد

با همه دود و خون و آتشها
عُمر امیــــد عنبرین دارد
منیر  ناچیز
20.3.2015
ساعت 10و30 دقیقه صبح

* بانوان را در کشور  من و تو در  جهلستان های دیگر  دنیا به آتش می کشند

1394 سال نو

مهمانان گرامی صفحه آشیان خیال، سال نو تان، بهار نو تان مبارک باشد، نوروز تان بهترین روز باشد.




آتش زدن بانوی در کابل و آفتاب گرفتگی

کینه ورزان خداناترس در قلب خونین میهن مان ، بانوی را به آتش کشیدند، امروز خورشید جهان  برایش مجلس ماتم به  پا می  کند تا حقانیت عشق و پیدایش را نشان بدهد  فردا تولد دوباره می شود نوروز می شود و چهره آفتاب روش می شود و زندگی بهارینه.

پنجشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۹۳

تبسم روز گار، بهاریه شماره 8

         
          
                تبسم روز گار

شُد بهار ، شاخسار خندان است
                                                       هرطرف روزگار خندان است 
از دل کُهســــا ر  تا دل خاک
                                                          زنده دل آبشار  خندان است
باد مستانه می وزد مشکین
                                                          خیل گل را سوار خندان است
زند گی قید در طراوتهاست
                                                          واژه انجصار  خندان است
دل  من صید فصل عشق شده
                                                   هر  تپش زین شکار خندان است
در  نگه منزل مسرت هاست
                                                   سال نو از  گُزار  خندان است
ریشه از رویش نوین ، نهان
                                                  مثل  من بی شمار خندان است
باغ از  سردی  ها رهایی یافت
                                                 گویش سبزه زار  خندان است
          ذره در ضبط بزم  خاطره هاست
        محتوای  نــــــــــوار  خندان است.
                       منیر ناچیز
                     ج.ا.آلمان
                   13.3.2015

                      ساعت 10و 30 دقیقه صبح

چهارشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۳

نوروز ، بهاریه 7 ، غزلی از منیر ناچیز

نوروز
 باز  جشن خجسته، نوروز است
 رویش و زندگانی پیروز است

از  چمن تا به باغ و صحرا بین
حُسن و زیبایی  ها دل افروز است

بر تن این زمین هـــــــوای نوین
جامه عشق را شمیم دوز  است

لاله هر ســـــو بسی چراغان است
مثل  تو مثل من چه خودسوزاست

هر نگه می کش طراوت هاست
دل من باز  مستی آموز است

در فراز نفس بهاران است
این غنیمت رفیق چند روز است
منیر ناچیز   
ج.ا.آلمان
17 مارچ سال 2015 میلادی

ساعت 4 و 56 دقیقه عصر

سه‌شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۹۳

بهاریه 6 لطف سبز (غزلی از منیر ناچیز)

بهار و من و تو

ز لطف سبز  خدا  نو بهار می آید
نشاط و هلهله و سبزه زار  می آید

ز فیض عید طراوت به این دل تنگم
غزل ز بارش و گل بیشمار می آید

عروس حُسن به شاخه ، شگوفه می آرد
چه عاشـــــقانه به دل ها قرار می آید

کبوتر  دل  من صید باز باغ شود
برون  چو گلشن دلبر، شکار میآید

دل زمین به هر ریشه در  تفاهم شُـــــد
هوای تازه گی از هر  کنار می اید
 منیر  ناچیز
ج.ا.لمان

مارچ سال 2008 میلادی


دوشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۳

بهاریه 5

این چهار روز  دیگر تا نوروز نارنین باقی  مانده است و من هم به وعده ام وفا می کنم هرروز در مورد بهاری چیزی می نویسم

برون پنـــجره چشــــم ما بهار رسید
شکوه رویش شیرین به لاله زار رسید

چمن و بوی  گلستان  کند دلم مدهوش
برای راندن غم خیلی غمگسار رسید
منیر  ناچیز
16.3.2015

یکشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۹۳

بهاریه 4

چــــتر فضا بهاری
بر شاخه  ها قناری

گل پوش زندگی شُد
مشکین ترین سواری

منیر ناچیز
13.3.2015
ساعت 9 و 15 دقیقه

شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۹۳

بهاریه سوم (غزل پیاله بهار)

پیاله بهار

بخوان بخوان بخوان بخوان کنون رساله بهار
 برای   مســــتی  می رسد وجود لاله بهــــار

به  سقف آسمان رسید طنین  جوشش زمین
بود شــــراب  ناب عشق درون پیاله بهار

زمام فکر و صحبتم  تمام  خویش  و قربتم
نموده دید و عُــــــزلتم دلـــــم حواله بهار

صدای  دلنشین رود  نوای چشمه سارها
به مثل بلبلان شـــــــدند رفیق ناله بهار

به ذهن عاشقانه ها  به  متن شاعرانه ها
خوشـــی دهد به سینه ها فقط مقاله بهار
منیر  ناچیز
10.3.2015
ج.ا.آلمان

ساعت 12:30 ظهر


جمعه، اسفند ۲۲، ۱۳۹۳

بهاریه 2


بهاریه 
جهان  خواند سرود تازه گی را
 ز رویش  ها درود  تازه  گی را

به دســـــتان  تمنا باز  بینم
بهــــارینه فرود  تازه گی را 
منیر نا چیز
ج.ا.آلمان
13.3.2015
ساعت 7 و 34 صبح