دوشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۹۳

سعی رم

سعی رم

در بســـاط نا توانی  خیلی کم  دارم  هنوز
گه خوشی از  دست دنیا گاهی غم دارم هنوز

می روم از  خویشتن بیرون به منزل گاه غیر
همسفر در بیقراری ، سعی رم دارم هنوز

در  محیط زندگانی  کشت دل حاصل نداد
صد دُژک * از  ناهمی ها در قدم دارم هنوز

کور ماندم در عیوب و دیدن تقصیر خویش
بی حساب از بین مردم ،متهم دارم هنوز

گیتی پندار راحت گاه، درد زندگی ست
با همه رنجش خوشی مغتنم دارم هنوز
                                              منیر ناچیز

= آبله* دُژگ  

یکشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۹۳

غزل فارسی (آوای خموش) Ghazal Farsi

آوای خموش

تا به شما میرســـــد خامُشی آوای من
دربدر کوچه هاست پای تقاضای من

دار  و ندارم دهم ، دلشکن ست اجتماع
لشکر  تنهایی شُــــد رهزن دنیای  من

کودکی اقدسم   رفته ای از دسترســم
خاطره هایت خوش اند مُنجی فردای من

هیچ گریزی نبود از ستم عجز عمر
خاک کند در برش بود بلندای من

جلوه زندان خوش است در نگه بیخودان
لیک همه زولانه ها شد همه در  پای  من

چاره ء ناچار را از  چه کنم جستجو
خون و خرد بسته اند قفلک درهای  من

آینه در آینه می نشوم بی  جهت
از  نگه خالی شده پیش کسان جای  من
12.10.2014
منیر سپاس

ج.ا.المان

چهارشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۹۳

نوازش ها

زندگی نوازش عشق و مرگ نوازش زندگی است

از این نوازشها  هیچکس را گریز نیست. منیر سپاس

دوشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۳

فصل پاییز

فصل پاییز
صبحی پیش از پاییز
ستاره ها کوچیدند
ابر های صبحگاهان رنگ گلابی به خود گرفتند
خورشید بر رگ ابر ها
نوازش را تزریق کرد
آسمان آبی
ابر گلابی
باد در نوازش برگهای درخت به گوش شان
خنک خزان را زمزمه می  کند

دلم به  حال برگ ها می سوزد.
منیر سپاس

جمعه، مهر ۱۱، ۱۳۹۳

Ghazal Farsi(کوچهء دلدار) غزل فارسی


کوچهء دلدار
بیا به کوچهء دلدار رفته عید کنیم
هزار جلوهء نو از رُخش خرید کنیم

زمُشکزار خوشی  ها که از درش آید
به خویش عیدی بگیریم ز غم بُرید کنیم

به استواری خواهش، وفا وظیفه کنیم
که موی و دیده به عشقش دگر سپید کنیم

چه است عشق؟ مسیحا برای هر مرضی
فقط  ز عشق عـلاج بشر اُمــید کنیم

اگر تو راحت جاوید ،جان خود خواهی
بیا گـــریز ز اندیشهء  پلید کنیم.
منیر سپاس
26.08.2008
المان