جمعه، مهر ۰۲، ۱۳۹۵

تاریکی شکن




تاریکی  شکن

در نگاهت زندگی  خندان شود

تاریکی  های  نفس، تابان شود



لحظه های شوره  زار و خشک من

با  تو سبز  و صاحب  باران  شود



پُر پریشان ذهـــن من از دیدنت

از خوشحالی با سرو سامان شود



با  تو بودن  کاخ درد شهر غم

باز  با زور  تپش  ویران  شود



هیچ باشد  بی  تو  رنگ خامه  ام

جز تو  گفتن  گفته ام هذیان شود

منیر  سپاس  (ناچیز) 23.09.2016


پنجشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۹۵

نیم قرن اُمید

نیم قرن اُمید

نفسی  گُل  کرد ،در آئینهء نگاه  ها  با  روشنی لبخند زد ، کاسهء  مهتاب شد، قامت  کشید  اما  آرزو  هایش  در آسمان حسرت هاپاشان شدند چون  ستاره  های آسمان درخشیدند  و چشمک زدند . هر ستاره  اش  یک آسمان همنفسی  یک آسمان  درد  یک آسمان  آه یک آسمان  خوشی یک آسمان سرود یک آسمان سرور در  دشت  کایینات صد آسمان سخن  صد آسمان  سکوت  صد دشت  پر از غزل رانقاش شدند. در جستجوی همدلی انتظارش ستاره های  دنباله  دار شدند تاریکی  های  نامرد ،بر قامت  گل  این  نفس  تازیدند اما  خود  روسیاه شدند و می شوند  او  شوربختانه با قامت  رسا  و استوار  نیم قرن را فتح کرده است .
مرا از آسمانش  عشق به اینجا  واژگونم کرد
به  درد و َادمانی  ها سپـــُردو آزمونم  کرد
منير سپاس

سه‌شنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۹۵

اقسام جنون




جـهان  در قید  اقســـــام  جنون است

جهالت ، زور وسود اندر فزون است



نمای  زندگــــــــانی  را  شکستیم

چه بخت  عشق در ما  واژگون است

منیر سپاس (ناچیز)

20.09.2016

جمعه، شهریور ۲۶، ۱۳۹۵

دزدی پیوسته و مردانه




دزدی پیوسته و مردانه



شعری گُل  می کند

شاعر ميسرآيد و شعر نام شاعر را به دوش مي كشد

نقاش نقشی مي كشد و بر آن نام خود را مي نويسد

آهنگساز آهنگي ميسازد ،نام  و نام پولي كمايي مي كند




اما

مادران ٩ ماه درشکم بار فرزند ان شان را مي كشند

با تولد  نام اولاد به سرقت ميرود

فرزندان به نام پدریاد مي شوند

دزدي مردانه و پيوسته

مادران دنيا ! بسيار شرمنده ام

ايكاش اين دزدي را پاياني بود.

منير سپاس

ترجمان درد




نگاه زندگی وقتی است غم فشان امروز

نبینی هویت  انســــــان درامان  امروز



گذشته مرحله ء  درد  را  نفهمیدن

زبان  ظلم به  هر جاست ترجمان امروز

منیر سپاس (ناچیز)

16.09.2016

چهارشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۵

پُرسش


پُرسش

 زینت لحظه ها کجا رفتی؟

گنج  امید  ها چرا  رفتی؟

گشتی از  شهر چشم بیگانه

ترک  مـــن  کردی، آشنا رفتی

با وفا بودمت به  جان  وقلب

زیادی ات بود این  وفا رفتی؟

بندهء یک  توجه ات بودم

جان آرامش ، ای  خدا رفتی!!!

نیستم نیست آن سبک وزنم

کرده ای ام چسان  فنا  رفتی

همت  دوری از  کجا آرم؟

ورد  هر خواهش  و  دعا رفتی

منیر سپاس (ناچیز)

14.09.2016                                         














یکشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۹۵

عید قربان 2016

عید بر مومنان  مبارک باد
مومنان عید  تان مبارک  باد!

یازدهم سپتامبر


امروز یازدهم  سپتامبر  است بعد از سال  2001 روز  شومی به حساب  می آید به  خاطر همین روز   تا  حال صد ها هزار  انسان به  جرم انسان  بودن  و غیر امریکایی  و ارو پایی بودن و به جرم  دین  ومذهب دیگری داشتن در قاره آسیا  و امریکا  با بُمب ها  و سلاح  های دین صلح  و صفا و صلیب دار، با  مغزشویی  جاهلان  و انتحاری های دالر  پرور  و  احماقت دوست ، به  کام  مرگ رفته اند  دو یا سه هزار  نفریکه در  نمایش برج  های دوقلو تجارت  جهانی در شهر نیویارک  کشته شدند سرآغاز این آدم کشی ها ست ما با این  کشته شده گان بی  گناه کشته شدیم

گردانندگان این همه در  کجا  نشسته وطرح  می  ریزند  و تماشا میکنند؟

اما  مجریان  در اروپا، ریاض  ، تهران  و انقره و قربانیان  آن تو و من و امثال  ما

خوش باشیم  که  هنوز زنده ایم؟


چهارشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۵

به کابل


به  کابل

همیشه حملهء جهل و جنون است

نمای  زندگانی واژگون است



به  مانند  دل  ما  قلب کابل

خدایا بی حساب در غرق  خون است

منیر سپاس 
6.9.2016

یکشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۹۵

مهمان يار

كيستم من إز ازل مهمان يار
روح من دَاردنفس إز جان يار

لطف دارد مهر دارد بي حساب
من فداي پهن دسترخوان يار

منیر سپاس  ناچیز

30.09.2016