یکشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۹

غبار غم

غبار غم
دید زندگی پُرشد  از غبار غم امروز
لحظه های ماباشد سردچار غم امروز

مستی طراوت را،سبز وتازه پاییزخورد
رخت خود ببند بهتر ای بهار غم غم امروز

شادمانی ها ما در سلول زندان  هاست
تا  کند  مگر اعدام  روزگار غم امروز

هست و بود هرجا با، یک امید همراه است
ای خدا مکن  آنرا  رهسپار غم  امروز

از ستاره تا مهتاب، روزها و  خورشیدش
وقت ار  گذر  دارند با شمار غم امروز
منیر سپاس ۱۷ می سال ۲۰۲۰

جمعه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۹

نعرهء فراموشی

در میان نغمه ها
مستانه خواهم سر نهاد
در پدرود را  خواهم  گشود
نوای  خموشی  ها
نعرهء فراموشی ها
در  گوشم طنین  انداز  خواهند  شد
وقتی که من میروم
غم خود را با خودم خواهم برد
تو‌میمانی و‌
فراموشی یاد هایم
تو‌میمانی و‌
نشنیدن فریاد هایم
از چشم تو در ذهن تو
دیوار ها رشد خواهند کرد
من این سوی درد تو آنسوی خوشی
چه کسی این فاصله را به تجلیل خواهد نشست؟
منیر سپاس
۷.۵.۲۰۲۰

همگذر نفس ها

از حال تپش خبر کی دارد؟
در هر نفسم گذر کی دارد؟

زولانه زدند پای دل را
تا بزم خوشی سفر کی دارد؟

تلخی به نگاه و‌گوش بسیار
با لطف شیرین ، شکر کی دارد؟

از دام شغاد رستمان را
با آگهی بر حذر کی دارد؟

آیینه خود پرستی ها را
بشکسته وبی ضرر کی دارد؟
منیر سپاس ۲۸ اپریل ۲۰۲۰