سه‌شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۵

ماهی ساحل ؛ غزلی از منیر سپاس

دیروز با نظمی بودم ؛امروز با غزلی به دیدار چشمان تان مهمان خانهء ذهن عزیزان میشوم



ماهی  ساحل

دور دستم دوست اما منکه دستت می فشارم
آرزو  و خـــواهشـم را  در  هوایت می سپارم

یاد  های  نازنین  ات را  به کلک  هر  خیال
می  نگارم  می  نگارم  می  نگارم  می  نگارم

نیم در آب  نیم در خاک ؛ ماهی  ساحل شدم
تو  تویی بحر نوازش  در برت  باشد قرارم

من  کیم  یک صفر و  هیچم درحساب زندگی
با تو ای  جان  عزیزم صد هزاران  را  هزارم

بازآ ای  دلستان  ای  دوست ای شاه اُمید
هست وبود جان و دل را  من  به  پایت میگُزارم
منیر سپاس  ناچیز
۳۱.۱.۲۰۱۷
ساعت ۱۲:۴۵ ظهر

دوشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۵

نظم(( درک آتشین ))

درک آتشین

تا آدم و  زمین  است
مکر  و فریب دین است

مردم به  دلربایی
 تا بینی  پله  بین است

گُم  گشته شرم امروز
پُر رویی در جبین است

از قند  گُفتن  ما
نوش زبان شیرین است

ادراک  و عشق در جان
یک حس بی گُزین است

این عصر  کم سوادی ست
دانش از آن  غمین  است

تنهایی  و  تفکر
کن  پیشه ؛ بهترین  است

این  نظم  از دل  ماست
برداشت  ها همین است
منیر سپاس ناچیز
۲۸.۱.۲۰۱۷

یکشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۵

داستان زندگی ُ سروده ای از منیر سپاس

سروده اي ناچيز كه همين اكنون تكميل شد

زندگي داستان ما باشد
دفتر هر بيان ما باشد

انتقام ميتوان زغُصه گرفت
وقتيكه دوســـتان ما باشد

خاموشيي كه نغمه هادارد
ناله اي نيستان ما باشد

سرنوشت تلاش هامبهم
ادعا بر زبان ما باشد

چرخش گيتي را زدن بر هم
خارج از هر توان ما باشد

خوشي اندر خيال و مدهوشي
بستر پرنيان ما باشد

منير سپاس ناچيز
٢٨.١.٢٠١٧

دوشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۵

فرهنگ مروت

فرهنگ مروت
از زمين اهل محبت رفته است؟
از زمان فصل سعادت رفته است

نه وفا است و صفااست و سخا
آه ، فرهنگ مروت رفته است

ديگر از بنياد فكر و ذكر ها
آدميت را نجابت رفته است 


خود نمايي هويت انسان شده
از تفكر فكر حرمت رفته است


هر طرف تقليد باشد كسب ما
بهر تحقيق حس زحمت رفته است 


بي حساب اين لشكر مردم همه
هر قدم در راه شهرت رفته است 


ناچيز منير سپاس ٢٣.١.٢٠١٧

پنجشنبه، دی ۳۰، ۱۳۹۵

سوختیم ؛ منیر سپاس

سوختن

از سردی زمان    غریبانه  سوختیم
هربار با شهامت  پروانه  سوختیم

ما  در تنور  همنفسی  درگیرانه وار
بس در هوای  از  خود وبیگانه سوختیم

تا آه سرد شعله  شود  پر  ممارست
زانوی  غم  گرفته و  در خانه  سوختیم


منیر  سپاس  ناچیز
۱۹ جنوری سال ۲۰۱۷
 

سه‌شنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۵

کشتی ِ شعر از منیر سپاس

کشتی از بهر شنا  باشد به  ساحل  امن داشت
کن تفکراين وجودما مگر از بهر چيست؟
 منير سپاس ناچيز

غنودن ؛ سروده ای از منیر سپاس

درآغوش آسايش
غنودن اندك است پيوسته ممكن نيست
همه سو خار به پا
همه جا چشم به اشك
بي حساب درد به دل
بستر خون جگري است زندگي دربدري است
<<زندگي روز جزايي است كه من ميدانم*>>
خواب بالين عزايي است كه من ميدانم
چاره بيچاره گي است؟
*بيدل
منير سپاس نا چيز
١٥.١.٢٠١٧

یکشنبه، دی ۲۶، ۱۳۹۵

بهار لحظه ؛ منیر سپاس

ای تو بهار لحظه ها همرهء خود ببر مرا
تلخی زندگی بس است اندکی ده شکر مرا

همسفرم غم تو بود هم نظرم خیال تو
بی تو بسی نموده است زندگی دربدر مرا

نام من و نشان من محو غروب میشود
یابی مگر به نور نو از نگهء سحر مرا
منیر سپاس ناچیز
۱۵.۱.۲۰۱۷
 

شنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۵

قامت سپیدار

                 قامت سپیدار

هنوز  قامت  ما در  زمین سپیدار است
هنوز زندگی  گاهی مرا شکربار است

هنوز بوی  گل  و  مشک دیدن یاران
برای  باغ دماغم هوای  گُلزار است



هنوز  تجسم حُسنی   به خامهء پندار
به صفحه ها سرایش بسی غزل کاراست

هنوز کودک معصوم هر خیال دلم
برای پاکی اندیشه ام  گنهکار است

هنوزمضمون این زندگی زعشق  گوید
ز محتوای  دل عاشقان گهربار است

ز من مرو نفس وآرزو و خواهش من
همه وجود شمایان برای من  کار  است
ناچیز منیر سپاس
۱۴.۱.۲۰۱۷

چهارشنبه، دی ۲۲، ۱۳۹۵

وضع بی سامان

ای خدا بین وضع بی سامان ما
غـُصه و اندوه بی پایان ما
زخم ودرد ما گذشته ازحساب
کیست غیر تو کند درمان ما؟
ناچیز منیر سپاس

زادگاه نازنین

زادگاه نازنین
ما به لطف غیر دوزخ ساختیم
جنت خود را به غم انداختیم
در قمار سبز و سرخ دیگران
خاک میهن را چه ناحق باختیم
ناچیز منیر سپاس

۱۱.۱.۲۰۱۷

سه‌شنبه، دی ۲۱، ۱۳۹۵

انفجار در سه شهر افغانستان

امروز سه شهر  نازنین  مان (کابل و هلمند  و قندهار) را  باز با انفجار  ؛ مزدوران  آی اس آی  زخمی  تر ساختند  و  قلب  همه ای  مارا  جریحه دار.

گرگان  در دریدن پروای  ما ندارند
حـــتی ترحـم   کم   بالای ما  ندارند

یکسوست کشت وکشتن یکسوست ناهمی ها
تاثیر  به  گوش  دنیا  آوای  ما ندارد
منیر سپاس  ناچیز
۱۰.۱.۲۰۱۷

شنبه، دی ۱۸، ۱۳۹۵

آوار



آوار

به دیوار  حـــــــــریم  ما  نشسته  رنگ    پندارت
بیا  بنشین  به جان ودل که باشد  کاخ و دربارت

ببخشا  مـــــــرهم  عشقت به زخم تیر  انفاسم
کرم  فرما به  الطافی  به  حال  زار بیمارت

من آن ویران  حیرتها ،دگرگون گشتم ازعادت
تمام لحظه هایم را  گــــــــرفته سیل افکارت

شراب  انزوا نوشم ز  جام گوشه گیری ها
به بزم  گریهءدنیا  منم سر مست  و سرشارت

تغزل  مجلسی باشد، درنگ عشق میخواهد
همان بودم  همان باشم  حریف بزم گفتارت

فضا  انبار حسن تو بچیدم  خرمن تعریف
نشد  کم ذره یی لیکن ز عطر و نور پر بارت

ز باغ سبز  دیدارت براندی  درد ها  دادی
سزا  هم  انتها  دارد بکن  رحمی  به آوارت

ز  ابهام  کلالت  ها رهانیدی  دل  ما را
سخن  روشن نویسم میشوم  قربان شهکارت

قناعت سفرهء احساس بزم  خلوت عمرم
فراق تو مرا  عیدی بود  مانند دیدارت
منیر  سپاس  ناچیز

چهارشنبه، دی ۱۵، ۱۳۹۵

غزل فارسی منیر سپاس ( جناب زندگی)

دوستان  ورجاوند  و گرانسنگ  اینک دومین غزل گونه ای  سال ۲۰۱۷ را  خدمت تان می نویسم امیدوارم  مورد پسند تان قرار گیرد. با  محبت 

جناب  زندگی

پر برآمد  گشته است اضطراب زندگی
فصل آسایش  کجاست در کتاب زندگی؟

مزد بودنها ی ما  نیست جز نقد  امید
این بود تنخواه ما از  جناب زندگی

ساحل خشک  نگاه  موجها  را  می رسد
هر نفس هشیار باش  ای حباب زندگی


از عدم آمد نشان  ماو منها شد  عیان
از حقیقت  تا  گمان  شد خراب  زندگی

ذره  ها پندیده اند خیلی  از باد غرور
گویی یک  چیزی  شدند در حساب زندگی

بر دلم از جوش درد  خم به خم دارد تپش
بیخودی  نوشیده  ام   از شراب زندگی

زیر  خاکستر  و  خاک در دیاران  خموش
داغ حسرت   کرده  اند رختخواب زندگی
 منیر  سپاس ناچیز
۴.۱.۲۰۱۷

یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۵

مخمس ۱ بر غزل بیدل منیر سپاس

دوستان  عزیز  و  مهربانم! روزگاری بر سی غزل  حضرت بیدل  ۳۰  مخمس * نوشته بودم  که در سال  ۱۳۸۹  در( تبلور  معانی)دفتری از دفتر های  ناچیز  بنده نشر شده است،  اینک  نخستین  بار در  اینترنت یکی از آنهارا برای  تا ن می  نویسم  اینها را  مانند  سایر سروده های ناچیزم  در ویبلوگ آشیان  خیال  و فیسبوک  به نشر می رسانم از توجه  و  محبت  تان  سپاسگزارم  .  با محبت  منیر سپاس (ناچیز)
*مخمس یا تخمیس به مسمط پنج‌مصراعی می‌گویند

مخمس ۱

زندگی حسرت و آغوش  گرفتن  دارد
نفس   آرزو   بر دوش   گرفتن  دارد
درس عبرت  همگی  گوش گرفتن دارد
کام  دل از لب خاموش  گرفتن دارد
نشه یی  زین می  بیجوش گرفتن  دارد

نشوی هیچ ز گردیدن  دنیا غافل
از  وداع گذر  و  آمد فردا  غافل
از  شکستاندن آیینهء دل ها غافل
نیست دیوانه ز  کیفیت دنیا غافل
از جنون هم سبق هوش گرفتن  دارد

عجز رنگ است به تصویرچو آوازنفس
پردهء ناله  عجین استن به آغاز  نفس
پر خیالست دمی  زندگی  از ناز نفس
مفت فرصت اگر آگه شوی ازساز نفس
این رگ  خواب  فراموش  گرفتن  دارد

در سخن سنجی تویی شاعر تابان بیدل
از  تو نور است به هر فهم  فراوان بیدل
تا  جهانست  نشد بزم  تو پایان بیدل
به سخن  قانعم  از  نعمت  الوان بیدل
رزق  خود چون صدف از  گوش گرفتن دارد
۱۷.۱.۲۰۱۰

منیر سپاس ؛ سال نو ۲۰۱۷ مبلادی

سال ۲۰۱۶ میلادی در سرزمین تقویم و گاهشماری ؛پناهند ه میشود و لی در خاطرمان خاطره هایش مسکون میماند
سال ۲۰۱۷ میلادی در سرزمین وقت ؛ امروز تولد میشود به هر حال به فال نیکویش بگیریم تا نفس در ماست و این چرخ در گردش است مانند جلوه های زندگی امید ها و آرزوهایمان را تازه کنیم و به امید روز های بهتر نفس بکشیم از عشق که چرخنده ای ایام و دارنده ای گیتی است گاهی با صدا و گاهی خموش بهروزی و پیروزی؛ خوشبختی را خواهنده شویم
سال نو ۲۰۱۷ را برای تان صمیمانه تبریک می گویم