یکشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۷

( غزلی منسوب به حضرت غوث الأعظم دستگیر گیلانی)


 حضرت غوث الأعظم  دستگیر  گیلانی))غزلی منسوب به
بی حجابانه درا از در کاشانه ی ما
که کسی نیست به جز ورد تو درخانه ی ما
گر بیایی به سر تربت ویرانه ی ما
بینی از خون جگر آب شده خانه ی ما
فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای
تاب زنجیر ندارد دل دیوانه ی ما
مرغ باغ ملکوتیم در این دیر خراب
می شود نور تجلای خدا دانه ی ما
با احد در لحد تنگ بگوییم که دوست
آشنایم توئی و غیر تو بیگانه ی ما
گر نکیر آید و پرسد که بگو رب تو کیست
گویم آن کس که ربود این دل دیوانه ی ما
منکر نعره ی ما کو که به ما عربده کرد
تا به محشر شنود نعره ی مستانه ی ما
شکر لله که نمردیم رسیدیم به دوست
 آفرین باد بر این همت مردانه ی ما
محی برشمع تجلای جمالش می سوخت
دوست می گفت زهی همت مردانه ی ما
-->

یکشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۷

آیه های ناز

سلام  بر تو ای خواننده  گران  ارج این صفحه  امید می برم  در  هر کجای  که هستید  خوش و خوشحال باشید  زندگی  تان آگنده از عطر شادمانی  و  دور  از  خارزاران غم باد! اینک  غزلی را  که امروز سرودم  خدمت  تان می  نویسم.منیر  سپاس .

آیه های  ناز
در بارگاه شوقم جان فارغ از نیاز است
کانجانفس تپیدن خودسجده و نمازاست

دست نگاه حیرت ، بگشوده آســـمان را
از لطف  ناتوانی دروازه  های باز است

از  من طلب  مدارید جز  آتشین  نوشتن
از عشق جان وقلبم درسوز ودر گداز است

در من  نگاه  غیبی از نا  کجا  دمیده
در جان تراوش  نور با آیه  های  ناز است

این زندگی گدایی  ست در شش طرف ببینید
در مادیات و معنی  دست  همه دراز است

منیر سپاس ناچیز

۱۷.۰۶.۲۰۱۸

جمعه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۷

چهارشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۹۷

ادراک عید


ادراک عید
فردا به لطف ماه نوین عید می شود
دستان خالی  مخزن  امید می شود

غفلت  مگر چگونه به  ادراک می  رسد؟
دنیا  پرست  معلم  توحید  می شود

دیوانگان  خون به باروت می پرند
قتل و قتال قابل  تمجید می شود

پاکی ز انحصار کثافت به ذهن ها
تا انقراض  پاک  چه  تهدید  می شود

چیزی به  نام عشق ،وصداقت ازاین زمین
کرده فرارو ساکن  تردید می شود
منیر سپاس ناچیز
۱۳.۶.۲۰۱۸

دوشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۷

تووآواز درد

آواز درد بی تو بجایی نمی رسد
فریاد ها به سوز  نوایی نمی رسد

تا نردبان شوق نباشد به طینتی
آن سوی آسمان دعایی نمی رسد

صد پادشاه شهرت و‌دینار و تخت و تاج
در التماس به دست گدايي نمي رسد

تا سجده گاه عشق نگردد محيط دل
سجاده ها به بوسه اي پايي نمي رسد

گر درد آشكار نگردد به جانها
بيمار هيچگه به دوايي نمي رسد
ناچیز  منیر سپاس