چهارشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۵

سرنوشت میهن

سرنوشت  میهن

غصه دارد اختیار و سر نوشت میهنم
گویی کشتن ها نشسته در سرشت میهنم

کاش میشد کاروان  ماتم  وباروت و بمب
راه نمی یافتند هرگز در بهشت میهنم

آرزوی همدلی ها می شود حاصل کجا؟
تا که داریم ناهمی ها را  به کشت میهنم

نخبه ها را  خام بینم پُخته در رنگ وریا
از صداقت خالی گشته، کوره خشت میهنم
27.7.2016

منیر  سپاس  ناچیز

جمعه، تیر ۲۵، ۱۳۹۵

آرزوی محال

آرزوی محال

ای عشق ای طراوت رُشد پدیده ها
آ   تازگی  ببخش زمین فسُـرده را

جوش و خروش  و عهد و وفا وصمیمیت
انداز  بـه یاد ما    همــه این یاد  بُرده  را
منیر سپاس( ناچیز)َ

03.08.2015

سرای وحشت

سرای  وحشت

در این وحشت سرا عشقی نمانده
مـــرا  ای  زندگی  دیوانه میکن

مرا از این زمین بردار  خدایا !
یکی  زین طایفه بیگانه  میکن

ز  تهداب  قرار ای دل، تپش را
توانی  صاحب یک  خانه میکن

شراب تلخوش  آب حرام است
ز  عشق یار  دل  مستانه میکن

به دور  نور  نام روشن دوست
دل  و  جان و نگه پروانه  میکن

غم  دنیا به تنبیه بند و گاهی
خوشی در مستی  رندانه  میکن
منیر سپاس (ناچیز)
15.7.2016



یکشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۹۵

رباعی

رباعی
تا  هست نفس ، خمار  و مستی  کارم
من باکٍ غم ٍ جهان  کُــــــجا  میدارم
از بزم  می  و ساغر  و ساقی هر جا
در مجلــس زندگــــانی  ام  پُر بارم
منیر سپاس (ناچیز)
3.7.2016

گلگشت


همواره با  خیال تو  گلگشت میکنم
داتنگی را برای  خودم  دشت میکنم

من رانده  ام  دلهُره از  ذهن لحظه ها
با قلب خویش ومهر  تو من وشت* میکنم
*وشت:رقص
منیر  سپاس ناچیز