مشاطه اي دلم شد دلدار رفته رفته
زيبايي شد تپیدن ، بسيار رفته رفته
از خود بخود رسيده ناز و نياز اينجا
گم گشته بين مايان اغيار رفته رفته
من ذره ذره ذره ، سجاده اي ندارم
در محو عشق باشد آمار رفته رفته
اندیشه ای خرابات ، در جان هارسا باد!
رندان ز شُرب سازد ،هشیار رفته رفته
شب زنده داری در من نشو ونما دارد
مانند ماه گشتم ،شبدار رفته رفته
مستانگی بارز ، دارم به خون از عشق
دل را جگر نموده ،میخوار رفته رفته
از دیده ها روم من ، سوی دیار دیگر
دراین جدایی وصل است، ای یار رفته رفته
منیر سپاس ۹.۱.۲۰۲۱