نشانه ترين
مرا به باغ تخيل ببر يگانه تــرين !
بخوان حديث غزلهای شادمانه ترين
خزان خاطر منرا بهار نو گردان !
هجوم عشق تـــرا ميشوم نشانه ترين
دلم نوازش الفاظ عشق را خـــــواهد
به من ترانه و شعر است عاشقانه ترين
به من تو وام بده لحظه های بودن را
برای ســـود منم کشت صادقانه ترين
ز آب رهرو بحر زلال عشق بپرس !
کيم؟ مسـافر خواهان آن کرانه ترين.
بهار سال ۱۳۸۵