شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۸

سال نو 1389

فصل شگوفایی

فصل شگوفایی شد پنجره را باز کن

بانگ پرســـتو شنو زمزمه آغاز کن


دامن صحرا و کوه فرش شقایق گرفت

گامی به شوق نگه سوی چمن باز کن


دل بگشا تا مشــــــام بوی گلستان دهد

نقش تماشــــا گزین دیده به پرواز کن


نسیه به زاهد فروش سود دمٍ نقد گیر

می ز طراوت بنـــوش میکده انداز کن


گیتی بپا کــــرده است جشن تولد تو،هم

شور به سر محفلش، مست وطربساز کن


خلد برین شـــــــــد زمین باز چو سال دگر

عشــــــــــق نگارنده را همدل و همراز کن


۲ نظر:

ناشناس گفت...

بسیار زیبا
شگو فا باشید

تورح

یاسر گفت...

سلام استاد مهربان!
میدانی باد های سرگردان چی کردند؟