چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۱
پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۱
فارسی
فارسی
فارسی باشد زبــــان بهترین
پرزثروت ها و صد گنج برین
در ادب شهکارهایش جاودان
کی زبانِ دیگـــــری باشد چنین
هر کلام شاعران این زبان
میکند بــــاغ نفس را عنبرین
پر زفیض معرفت باشد دری
کوه نور معنی خاور زمین
هم ملائک در سمای چارمین
فارسی گویند از قول امین(ص)
نیک گفتن نیک کردن فکر نیک
از زبان ما به دلها شد قرین
قبله گاه شعر هایش رودکی
مام شعرش عاشق نام آفرین
از سنایی تا منوچهری نگر
مانده میراث گرانسنگ و ثمین
انوری آن نغزگوی بی نظیر
بود استاد سخن میکن یقین
دانه دانه باز کرده سِر عشق
حضرت عطار آن پیر مهین
بو علی اش شاعر دانا طبیب
گفت ناصر خسروش شعر شمین
از نظامی قیس را مردم شناخت
قصه هایش قصه های دلنشین
از دقیقی و جناب مولـــــــوی
بلخ شد گهواره ء دانش ببین
((مثنوی معنوی مولوی))
داشت در بر عشق رب العالمین
راوی فرهنگ پــر بار دری
هست آن فردوسی شعر آفرین
قصهء تاریخ مارا بر نوشت
بر روان او هزاران آفرین
بود ابوا لخیر آن گزین پیر طرب
نغمه خوان بزم هـــــــای آتشین
گلستان و بوستانش شکراست
حافظش دارد غزلهای بریـــــن
ارزش قصر ملل را در جـــــــهان
کرده اند با شعری از سعدی وزین
شـــــعر مشــــهور بنی آدم ز او
هســـــت درسی از برای رد کین
از طفیل شعر و سازخســــــروش
جای خود را یافت این حرف شهین
شعر صایب را چه گویم دُر ناب
چونکه در بحر سخن باشد کمین
آسمـــــان فکر شعر بیدلش
شاعر اندیشه های بر ترین
عارف و دانشورانش بی شمار
نامها و کار هاشان بهترین
بهر برهانم همین کافی بود
از نخستین نام تا این آخرین
از خراسانی و هندی ووقوع
هر کدامین مکتبش باشد نگین
بهر انسان و زمین و زندگی
هم کنون دارد غزلهای نوین
پاره پاره سر زمینش کرده اند
از برای چور نه از بهر دین
تا جهان اســــت و زمانست و مکان
زنده باشد فارســــــی یک گپ همین
سنگ بر قبر منیر خود منه
نشنود گر فارسی گردد غمین
واین هم ابیاتی از دوست خوبم عاکف گرامی به استقبال این قصیده
ماه ِ اقبال از جنوب شرق ما
اقتدار شعر ما را شد حصین
کم نگوييم از کمالات کمال
شعر ما آری از اينان شد وزين
یاد باد از فضل پروین ادب
پر فروغ اين ملک بادا همچنين
شهریاران و بهاران گشته اند
حلقه ی شعر معاصر را نگين...
جمعه، فروردین ۱۸، ۱۳۹۱
عابر لحظه ها
از ناهمــــــــــی مپرس که آزرده خاطرم
بی خانه ام چو عشق ،به هر سو مسافرم
همت چه شد که جرئت پیوند انس نیست؟
بیننده ای قســــــاوت عصر معاصرم
دلبندی را برای دگــــــر ها سپرده ام
در جاده هــــای رد محبت ، مهـــاجرم
در بین کله های کــه دل را ندیده اند
با غیبتم همیشه ببین ، خیلی حاضرم
در این زمان که هیچ نویسی گهر بود
من نیز هم به پیش خودم،در نادرم
06.04.2012
این شعر گونه را همین حالا سرودم و در فیسبوک نوشتم ساعت 11 روز بوقت اروپای مرکزی
اشتراک در:
پستها (Atom)