این روز ها بحث آوار و آوارگان داغ است در حقیقت همه اینجاآواره ایم ، چند ماه پیش این سروده را سروده بودم اینک با شما شریکش میسازم
بی وطن
چون هوا من نه یک وطن دارم
مـــــن ز آواره گی
چمن دارم
خاموشی حسرت مرا دارد
از دل بسته لب، سخن
دارم
چشم با چشم و آشنا
وافر
ولی تنهایی انجمن
دارم
برتن عمر از غم و شادی
تا که هستم پیرهن
دارم
با دل شوقمند
خود هر جا
منزلی در هــــوای فن
دارم
منیر ناچیز
ج.ا.آلمان
7.3.2015
ساعت 3 و 55 دقیقه
بعد از ظهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر