جمعه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۴

بی وطن

این روز ها بحث آوار و آوارگان داغ است در حقیقت همه اینجاآواره ایم ، چند ماه پیش این سروده را سروده بودم اینک با شما شریکش میسازم
بی وطن

 چون هوا من نه یک وطن دارم
مـــــن ز آواره گی چمن دارم

خاموشی حسرت مرا دارد
از دل بسته لب، سخن دارم

چشم با چشم و آشنا وافر
ولی تنهایی انجمن دارم

برتن عمر از  غم و شادی
تا که هستم پیرهن دارم

با دل  شوقمند  خود  هر  جا
منزلی در هــــوای فن دارم
منیر  ناچیز
ج.ا.آلمان
7.3.2015

ساعت 3 و 55 دقیقه بعد از ظهر

هیچ نظری موجود نیست: