سرای وحشت
در این وحشت سرا عشقی نمانده
مـــرا ای زندگی
دیوانه میکن
مرا از این زمین بردار خدایا !
یکی زین طایفه
بیگانه میکن
ز تهداب قرار ای دل، تپش را
توانی صاحب یک خانه میکن
شراب تلخوش آب حرام
است
ز عشق یار دل مستانه میکن
به دور نور نام روشن دوست
دل و جان و نگه پروانه میکن
غم دنیا به تنبیه
بند و گاهی
خوشی در مستی
رندانه میکن
منیر سپاس (ناچیز)
15.7.2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر