چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۵

گذرگاه

گذرگاه
 خانه ئ دل  چو  گذرگاه  خدا  می گردد
وقتی با  اُنس ز  هر کینه صفا می گردد

الفت  از  مشغلهء درک  به  معراج رسد
فکر فارغ تر از این چون و  چرا  می  گردد

گر  تو  باور بکنی  زاهد و  تعبیر  غلط
حالت زندگیت  روز  جـــزا  می  گردد

مرغ  اندیشه قفس های هوس می شکند
دل اگر در نفس  عشق  رها  می  گردد

سود  خواهان، شمردن نبود  ممکن تان
عاشق  عشق  فقط  اهل  وفا  می  گردد
منیر سپاس  ناچیز
12.08.2016


دوشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۵

سفير آسمان


               سفير آسمان



مرا در زندگي اي عشق، سفير آسمان كردي

برأي عاشقي کردن به این  دنیاروان كردي



به من باشد نفس محمل كه زيبا فكري ها دارد

محبت را بگو اي دل چسان دين و گمان كردي؟



نمي آيد ز دست من زخشكي ها عبادتها

مرا پندارپاكيزه تو اي وجدان چنان كردي



پرستش آنطرف دارد،بسي اينسو گرفتار اند

خــدا آزادي را تنها نصيب عارفان كردي



كنون آموزگار من، تویي احساس با ذوقم

كه راهم را به زور عشق جدا از ابلهان كردي



منير سپاس (ناچيز) ٣٠.٥.٢٠١٦




یکشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۵

غزل فارسی






التجأ



بر ديده ام بريزان آن آبشار نورت

تاريكي را بدران باذوالفقارت نورت



اين جان خشك ما را سيراب كن زعشقت

برگ وبهار بخشا ، گردم نثار نورت



از إبر ناله هايم باران ديده بگشا

 رخسار دامنم را كن آبدار نورت



گر دل فروشم ارزان ، بازش مرا بسوزان

خاكستري بگردان با شعله زار نورت



دل بأختم به نامت ، از ديگران بريدم

هر ذره اي وجودم شد بيقرار نورت



از خواب سرد غفلت بيدار كن نگه را

سرمست  تازگي كن از نوبهار نورت



هيج تيره گي ابليس مگزار در حريمم

بحر حفاظت من بخشا حصار نورت

منير سپاس نا جيز

پنجشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۵

چند نکته

چنان زندگی  کن  که  در  پیری ، ای کاش گفتن تکیه کلامت  نگردد
تلخی دیگران را شیرین ساختن یعنی پر ثمر زندگی کردن است
جاذب قلب ها شدن ، قلب جذاب  می خواهدو قلب جذاب خُلق  نیکو  می خواهد
منیر سپاس  ناچیز

چهارشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۹۵

منزل اُمید

به همه دوستان  عزیز که اینجا تشریف  می آورند  و لطف  می  کنند  و سیاه مشق  مرا  میخوانند سلام تقدیم میدارم  این سروده  همین حالا نوشتم ، خدمت  تان می  گزارم 

منزل  اُمید

امروز در دیار زمین درد حاکم است
گردش های ثانیه در دست ظالم است

امـــروز باغ عشق  خدامسکن غم است
انسان به چنگ غصه چه محصور دایم است

شاید  که عشق  زین  همه پیدایشات خویش
از دست فتنه های بشر گویی نادم است

امروز مکر  و  حیله به لب  ها وفکرها
بر جای صدق و عشق به اندیشه قایم است

اما هنوز قافله  های تپش مــــــــرا
بر سوی  شهر  منزل  امید  عازم  است

منیر سپاس ناچیز
10.08.2016
ج.ا.آلمان



دوشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۵

مرنج و مرنجان

مرنج و مرنجان

مرنج و مرنجان جمله‌ای کوتاه است ولی بار معنوی بالایی دارد و تمام اخلاق و برخورد مارا هدف قرار داده است. خلاصه تمام علم اخلاق در همین دو کلمه مرنج ومرنجان است. داستان زیر به توصیه شیخ حسنعلی نخودکی اشاره دارد.
آخوند ملاعلی همدانی که از علمای طراز اول همدان است روزی در مشهد خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد.حاج شیخ حسنعلی در جواب می‌گوید: «مرنج و مرنجان».
مرحوم آخوند ملاعلی همدانی می‌گوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری می‌کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی‌کنیم، غیبت کسی را نمی‌کنیم و این را می‌شود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی می‌کند، غیبتمان را می‌کند، پولمان را می‌خورد، قهراً انسان رنجش پیدا می‌کند. می‌شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟
فرمودند: «بله»
گفت: «چطور؟»
فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همین‌جا است. ما خودمان را کسی می‌دانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی می‌بالیم. لذا هیچ کس جرات ندارد به ما تو بگوید.
برمال وجمال خویشتن غره مشو           کان را به شبی‌برند و آن را به تبی

______

شنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۵

ای خدا مدد


ای  خدا  مدد
دنیا شده اسیر ریا   ای  خدا  مدد
ماییم  مُبتلا به بلا ای  خدا مدد



سود است باتفنگ و تباهی به پیشرفت
دارد شیوع رنج و عزا ای  خدا  مدد



از چشم  ها  غبار  ندیدن  نمیرود
گم گشته است  دید صفا ای  خدامدد



بد  نام دین و مومن وایمان کرده اند
اهریمنان به مکر  و دغا ای خدا مدد



قوت به استواری  ما  بخش هر  کجا
مارا  گُـــزار  اهل  وفا ای  خدا  مدد
منیر سپاس  ناچیز۵.۸.۲۰۱۶ج.ا.آلمان