پنجشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۹۵

نیم قرن اُمید

نیم قرن اُمید

نفسی  گُل  کرد ،در آئینهء نگاه  ها  با  روشنی لبخند زد ، کاسهء  مهتاب شد، قامت  کشید  اما  آرزو  هایش  در آسمان حسرت هاپاشان شدند چون  ستاره  های آسمان درخشیدند  و چشمک زدند . هر ستاره  اش  یک آسمان همنفسی  یک آسمان  درد  یک آسمان  آه یک آسمان  خوشی یک آسمان سرود یک آسمان سرور در  دشت  کایینات صد آسمان سخن  صد آسمان  سکوت  صد دشت  پر از غزل رانقاش شدند. در جستجوی همدلی انتظارش ستاره های  دنباله  دار شدند تاریکی  های  نامرد ،بر قامت  گل  این  نفس  تازیدند اما  خود  روسیاه شدند و می شوند  او  شوربختانه با قامت  رسا  و استوار  نیم قرن را فتح کرده است .
مرا از آسمانش  عشق به اینجا  واژگونم کرد
به  درد و َادمانی  ها سپـــُردو آزمونم  کرد
منير سپاس

هیچ نظری موجود نیست: