سه‌شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۵

فریاد بی جهت

بي جهت فرياد كردم ياوري پيدا نشد
باده اي آهنگ دل را ساغري پيدا نشد
بهتر از عشق نگار و خلوت افسونگرش
در جهان هر چه كه جستم باوري پيدا نشد
منير سپاس نا چيز

سه‌شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۹۵

بازی دوران

بازی دوران
تا که فرهنگ جهالت یک تازی می کند
با تن احساس و عشق و درد بازی می کند
باز آدم ها به نام دین و بی دینی بسی
اهریمن را پیروی کرده و راضی می کند
منیر سپاس ناچیز
۲۲.۱۱.۲۰۱۶

اختیار نور

نور اختیار  خویش به شبها  نمی دهد

 تاریکی  را نجابت بیجا  نمی  دهد



دل  میخورد  خون  خود و درد خویش را
در  پیش نا کسان به  مداوا  نمی  دهد
منیر سپاس ناچیز
۲۲.۱۱.۲۰۱۶

فرسایش عشق

جهان یک لحظه آرامش  نداره
به قلب  ذره آسایش  نداره

ولی با این  همه  حالات و رنجش
ز قلبم  عشق  فرسایش  نداره
 منیر سپاس  ناچیز
۲۲.۱۱.۲۰۱۶

جمعه، آبان ۲۸، ۱۳۹۵

باغبانباشی

باغبانباشی

آدمی بود جوان  وسرشار از آرزو  ها در  زندگی ؛ قطعه زمینی را خرید و باغش  ساخت
 اندک اندک  باغبان شد سالهای زیادی  گذشت سرباغبان شد  باغ  باغبان باشی  خیلی  رنگین شده بود از  چمنزار  تا کرد گل  از  درختان  چنار  تا بید  و تاکزار    انگور در باغش  پیدا بود  آواز های  نوای قمری  تا  ناله مرغ  شبگیر و صدای طاوس در  هنگام  مستی سرود عشق را تکرار  میکردند.
روزی رسید  که باغبان  باشی جامه بدل  کرد    از سر زمین نفس  ها رخت سفر بر بست  و راهی عدم شد؛ مرگ باغبان باشی  باعث شد  تا نظم باغ بر هم بخورد  چونکه  خر   خو را  جانشین  و  خلیفه  باغبان باشی خوانده و بر جایش  تکیه زده بود دلیل  خر این بود که  به همه میگفت : من   اول تر از شما  وارد این باغ شده  ام باید از من اطاعت کنید حالا فکر کنید    با  عقلی  که  خر  دارد باغ  و  اهل باغ  به  چه روزی  افتاده  اند!!!
منیر سپاس  ناچیز

سه‌شنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۵

یکبار زندگی

یکبار زندگی ؛صد بار  خاطره. زندگی یکبار بودن  و یکبار رفتن  است
 لحظه های  بودنت را  نثار کسی  کن  که حتی در  نبودت ترا به خاطر داشته باشد
منیر سپاس ناچیز

پنجشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۹۵

تپش سایی

تپش سایی

باز رهبینت شده  آیینه  پیمایی  کنم
باز  من پندار نازت  را پذیرایی  کنم

باز زینت  میکنم نام  ترا در آسمان
با  مه  و  نور و ستاره مجلس آرایی کنم

باز  در  ابهام  شعر من  غزل  اندر غزل
در سخن  حسن سرایش  را  معمایی  کنم

با کشش های خیالت  در  نگاه  خویشتن
سر نوشت  لحظه  هایم را تماشایی  کنم

باز یک  دامن  تبسم  رابگیرم در  بغل
وقتی  از تو با شگفتن ها  تپش  سایی  کنم

منیر سپاس  ناچیز

۱۰.۱۱.۲۰۱۶
ساعت یک ظهر
شهر اشتوتگارت
ج.ا.آلمان

سه‌شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۵

هوس ؛عشق و ایمان

  علاقمندي گذرا، هوس است، كشش شديد قلبي، عشق است
ع= علاقمندي
ش=شديد
ق=قلبي
به همينگونه ياد گذراي خدا ، براي علاج درد و حل مشكلات بنده است يعني بنده شخص مطلبي و مطلب آشناست ولي ياد هموارهخداوند ايمان است.
 از سياه مشق هاي نا چيز شما منير سپاس

شنبه، آبان ۱۵، ۱۳۹۵

گرمای بنجاره

گرمای بنجاره

این زمین پر غم  ترین سیاره  است
دردمند  و  مثل  ما  بیچاره  است

گویی آزمونگاه  خاک  زند گی ست
زیر  پای  این  همه آواره  است

گوهر عشق  گم شد از  دکان  عمر
گرمی  بازار  ما بنجاره  است

سوختیم  و آسمان هم تیره  شد
دامن شب ها  پر  از  استاره است

با  همه بد بختی ؛خوشختی کنیم
زندگانی  تحفه یکباره  است
منیر سپاس  ناچیز
۵ نوامبر سال ۲۰۱۶
ساعت  ۱۱ روز 
ج.ا.آلمان