یاد سراپا
آهوی دلیرم که به صحرای تو باشم
دارم نه رهایی که به سودای تو باشم
ختم است همه آرزو و خواهش جانم
خواهنده به صد شوق و تمنای تو باشم
گاه مستی گهی حُزن گهی لطف گهی قهر
در نزد خود و گیتی معمای تو باشم
دانم که مرا خشک کند مسند هوشم
آن به که خس موج به دریای تو باشم
ای عشق ز من بردی همه هویت منرا
در یادِ تو من یاد سراپای تو باشم
ناچیز منیر سپاس
۵.۳.۲۰۱۷
آهوی دلیرم که به صحرای تو باشم
دارم نه رهایی که به سودای تو باشم
ختم است همه آرزو و خواهش جانم
خواهنده به صد شوق و تمنای تو باشم
گاه مستی گهی حُزن گهی لطف گهی قهر
در نزد خود و گیتی معمای تو باشم
دانم که مرا خشک کند مسند هوشم
آن به که خس موج به دریای تو باشم
ای عشق ز من بردی همه هویت منرا
در یادِ تو من یاد سراپای تو باشم
ناچیز منیر سپاس
۵.۳.۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر