آبشار یادت
نور ســـحر بریزد از آبشار یادت
شب پار ه پاره گردد از ذوالفقار یادت
پائیز شب گریزد از فصل خواب هایم
وقتی که باز آید آن نوبهار یادت
تا روشنی بشوید از دیده تیره گی را
باغ نگاه بماند در انتظار یادت
بهر حصار فکرم بیش از تصور من
باشد سپاه چابک هر جا سوار یادت
از ابتدای دیدن تا انتهای رفتن
عشقست در شگقتن هر جا ز کار یادت
نور ســـحر بریزد از آبشار یادت
شب پار ه پاره گردد از ذوالفقار یادت
پائیز شب گریزد از فصل خواب هایم
وقتی که باز آید آن نوبهار یادت
تا روشنی بشوید از دیده تیره گی را
باغ نگاه بماند در انتظار یادت
بهر حصار فکرم بیش از تصور من
باشد سپاه چابک هر جا سوار یادت
از ابتدای دیدن تا انتهای رفتن
عشقست در شگقتن هر جا ز کار یادت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر