جمعه، اسفند ۰۸، ۱۳۹۳

درد زاده ها

درد زاده ها
انسان ها همه درد زاده اند
با درد به دنیا می آیند
درد زایمان
انسان ها همه دردکش اند
درد یعنی زندگی را بر دوش می کشند
انسان همه همه درد گیراند
با درد حسرت نفس می گیرند و در شب سیاه جدایی
روجایی سپید می پوشند و برای  همیش می خُسپند.....
منیر ناچیز

27.2.2015

چهارشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۹۳

پنجشیر

بر ف سپید عــــــزا داد پنجشیر نازنین را
مرگ و سیاهی  ها داد پنجشیر نازنین را


در شوق عید نوروز بودیم آســـمان هم
این درد را چـــرا داد پنجشیر  نازنین را؟
منیر  ناچیز
25.2.2015
ساعت18:35 شام


دوشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۹۳

رستم میدان


رستم میدان

قرض غمت با قرار دادم و پرداختم
با دل مفلس خوشم با گذران ساختم

بر سر اسپ جنون بر سپههء رنگ وسنگ
رســـــتم میدان وقت گشته، بسی تاختم

غوطه  زن لحظه ها در دل مستی شدم
عقل و خرد از سرم بُرده و انداختم

عشق جسورم  نمود دلهره دورم نمود
لیک به چشمان تو زندگی را باختم

باز غزل در دلم ریشه زد و سبز شد
وقتی  که با فکر توبودم و پرداختم
منیر  ناچیز
23.2.2015

ساعت 17:31 شام

سه‌شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۳

عادت

عادت
به ترک همرهان عادت نکردم
به رسم این زمان عادت نکردم

نفس از نیمه راهان بر نیآید
به لطف دوستان عادت نکردم

 منیر  ناچیز

17.02.2015

معیادگاه محشر

از اینجا رفتنم  یاد تو باشد
به یادت خفتنم یاد تو باشد

به برگشتن امیدم نیست یا هست
به محشر  دیدنم یاد  تو باشد
 منیر  ناچیز

17.02.2015

قرار بی جهت

من و اندیشه کوچیدن هر  جا
قرار بی جهت پالیدن هر  جا

گذار  از کوچه های زندگانی

عبور  لحظه هارا دیدن هر جا

 منیر  ناچیز
17.02.2015

همت عاشق

کسی با عاشقی همراز  گردد
کسی هم با  هوس دمساز گردد

حقیقت یاب دارد  همت عشق

محال کز  انتخابش باز  گردد
منیر ناچیز 
17.02.2015


سفره پهن

سفره پهن
بیا در خلوتم مهمان من باش
دمی  تنها فقط از آن من باش

برایت پهن سازم سفره از دل

ندیم بیکسی در  جان من باش
منیر ناچیز 
17.02.2015

یکشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۳

شرف زندگی

زندگی بی شرف است با شرفان ماباشیم؟

جمعه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۳

قرص قرار

قُرص قرار

پای نفس به منزل شادی رسیدنی ست
 یک شهد انتقام ،اُمیـــــدم چشیدنی ست

صـــد فیلم و داستان به  حالم نمی رسد
حال  من و خیال و دلم خیلی دیدنی ست

آخــــــر ز دارو  خانه اقرار، خلوتم
قُرص قرار به نُسخه یی شعرم خریدنی ست

جایی نمیرود قــــدم لحظه ها مگـــــر
دل را سپاه شوق به بزمت کشیدنی ست

آوای عطر های دل انگیز یا د تو
بر  گوش جان حلاوت ناب و شنیدنی ست
آخر زچشم بسته و یا هم نگاه باز
مرغ حضور  رهگذر  من پریدنی ست

بهر فرامُشی همه جا نام و رد  من

بهتر ز هر گُزینه عزیزان، گُزیدنی ست

یکشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۹۳

قدم محبت

قدم محبت

 شـــام شُد باز چشم نم دارم
در برم  جان خویش  کم دارم

در دلم آسمان عشق  رقصد
زآنکه مانند تو صنم دارم

دفن کردم به  هر نفس ارمان
خفته در  حسرتم چه غم دارم!



من ترا من ترا ترا خواهم
از همه در گَریز و رم دارم

هر کجا می برم محبت را
حامل عشقم این قدم دارم

منیر ناچیز

28.01.2015

سه‌شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۹۳

دست کم

دست کم
دست کم نگیریدم
خورشید  نگاهش را در آتش
شب نگاهش را در آرامش
زمین نگاهش را در غبار می بیند
من این  همه را در نگاه خود دارم
دست  کم حسابم نکنید!
لحظه ها ثانیه ها
 به جان عقربه های ساعت زمان می  افتند
تا امروز را کهنه کنند
ثانیه ها دقیقه ها را
دقیقه ها ساعت هار ا
ساعت ها روز ها و شبها را
ماه ها و سالها پینه می زنند
ومن
این  همه را در یک نفس با نفس
با سوزن خلش جگر
پینه می زنم
دست  کم نگیریدم
03.02.2015
منیر ناچیز