یکشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۹۴

گله های شهری

گله های شهری
 کو خرد در منکه بیدارم  کند
تا  ز  نیرنگ ها  هُشیارم کند

قلب  من شاگرد احساسات من
در غم عبـــــرت گرفتارم کند

شهر جان ویران ز دست  کینه هاست
زندگی هــــــــر لحظه بردارم  کند

وقتی تاریکی  چراغ فکر  هاست
دیگر  از اُمیــــــــد نادارم کند

هر سو بینم خر و روباه دوپا
گله های شان بیزارم کند

ذهن را دیگر تفکر مرده است
آیه قرآن شرمسارم  کند

خوبی زشتی   قبول خاطر است
نیکی اندیشــــــه بدکارم  کند
منیر ناچیز

12.4.2015

هیچ نظری موجود نیست: