چهارشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۹۴
دوشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۴
دوشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۹۴
پنجشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۹۴
گناه نوین
گناه نوین
انسانی فکر
کردن در عصر
ما گناه بود
در پیش عشق
باید اینقدر روی سیاه بود؟
ما سیل بین دردیم
آوارگان گیــــتی !
از دست همتباران تا
کی چنین
تباه بود؟
در داغ ماه خواندم
از گله های
خورشید
تا چند به
مهر کُشتن دراین زمین گواه بود؟
در چشم شب غبار حسرت نشسته باشد
تا از دل ســیاهم
پـــرواز درد و آه بود
نقصان مهربان ها
از مهر
و اعتماد است
در کار و حرف مردم
هر یوسفی به چاه بود
منیر ناچیز
29.09.2015
سهشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۴
جمعه، مهر ۱۷، ۱۳۹۴
پنجشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۹۴
پاییز
پاییز
خزان به راحت
آتش کشیده میماند
وداع بــرگ به وصل بُــریده میماند
زمان طراوت رویش به باد سرد دهد
صدای کوچ ، نگه را
شنیده میماند
به گوش زندگی بلبل و گل
چنین خوانند
(ز بعد ما نه غزل نی قصیده میماند)*
در انتظار تو ای
روشنی چنان باشم
در آخرین نگهی
من سپیده میماند
چقدر تیغ تپش را
خورم پیاپی من
ز جان پاره شدن دل دریده میماند
منیر سپاس ناچیز
8.10.2015
دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۴
دردستان گیتی
دردستان گیتی
از گلوی کشــــــورم میرسد فر یاد ها
بی
تفاوت گشته است بر سرش بیداد
ها
دیگران دارند
همه ،علمیت ، انسانیت
سهم ما در
زندگی طعمهء برباد
ها
جهل
وخون ریزی نشد درس عبرت هموطن
پیکر
خونین ما ، شش طرف دلشاد ها
نقص
ها کامل شده در وجود نا همی
کار
بر جایی نبرد اینقدر ایراد ها
خاک
شیرینم هنوز عاشقانت وافر اند
خانه
اندر خانه داشت بی گمان فرهاد ها
منیر ناچیز
05.10.2015
جمعه، مهر ۱۰، ۱۳۹۴
وداعکده
ایستگاه های
قطار آهن
میدان های هوایی
بندر های کشتی ها و موتر
ها به چه مانند کنم؟
چه نگاه های را
از هم جدا
می سازند
چه آغوش های را
به هم میرسانند
آغاز جدایی و شروع
دیدار نو
در همین جا القاح
می شوند
گورستان ها در سکوت
خویش
خاطره های بیشمار
پیوند و جدایی را
به گوش ما
زمزمه می کنند
نا شنو بسیار
و شنوا نایاب .
منیر ناچیز
02.10.2015
اشتراک در:
پستها (Atom)