شنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۵

همنوایی

همخون قتيلانم هم گريهء طفلانم
آماجگه ء دردم همشام غريبانم

إيمان جهالت شد ناداني رسالت شد
از دست چنين أفكار پيوسته گريزانم

هم حلقه رندانم در معرفت و مهرم
خواهي تو بگو كافر خواه گويي مسلمانم

من بندگي نشناسم جز عشق خداوندي
فرموده ء جانم را سر بر خط فرمانم

معمار خراباتي در شهر زمان خود
اما به نگاه خلق سر گشته و ويرانم

منير سپاس. ناچيز ٢٠.٥.٢٠١٦

هیچ نظری موجود نیست: