آتشین بهشت
ایمان عشق آمد
آرام جان من شُــــد
زیب کلام
قلب و ورد زبان من شُد
صیاد دلبری ها دل بُرد و عاشقی داد
بخشنده حلاوت در آستان
من شُــــــد
افســـــانه وفا
را از او نوشته رفتــم
مضمون و قهرمان
هر داستان من شُــد
در هر نفس قرین و در هر تپش گـُزینست
آن یار بهترینم دیگر
از آن من شُد
مردم بهشت خواهند
از ترس آتش حشر
هر ســـوختن به یادش
نقدجُنان * من شد
منیرسپاس ناچیز
*
جُنان : جنت ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر