آرزو ها*
کاش دیدار تو ای دوست مکرر میشد
و شــب تیرهء هجران من آخر میشد
کاش هر نامه ناخواندهء من پر میزد
پیش چشمان تو ای یار کبوتر میشد
کاش باران حضور تو در این تنهایی
بر دل و دیدهء مــن باز میـسر میـشد
کاش گلهای دلاویز خیــــــــالات دلم
در دم خنده ء لب های تو پرپر میشد
دفتر شکوهء ما را چه کسی آخر کرد
دست کم کاش که اين دفترما سر ميشد
منیر سپاس
* شوربختانه این غزل در کتاب تاریخ ادبیات بلخ نوشتهء شاعر و نویسنده گرامی،صالح محمد خلیق ،نشر شده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر