شعر مکمل آرزو ها در قالب یک تصویر و نستعلیق
آرزو ها*
کاش دیدار تو
ای دوست مکرر میشد
و شــب تیرهء
هجران من آخر میشد
کاش هر
نامه ناخواندهء من پر میزد
پیش چشمان تو
ای یار کبوتر میشد
کاش فردوس
حضور تو در این تنهایی
بر دل و
دیدهء مــن نقد و میـسر میـشد
کاش با فصل بهارینهء دیدارت
باز
نفسم مست ترین باغ
معنبر میشد
کاش
گلهای دلاویز تقاضا
هایم
در دم
خنده ء لب های تو پرپر میشد
گفتنی های پراگنده
ای ذهنم ،غزل اند
تا گم و دود شدن صاحب دفتر میشد
غصه های دست بدست قلب مرا شبلیدند
چه شود روز غم هم ، اندکی ابتر میشد
دفتر
شکوهء ما را چه کسی آخر کرد
دست کم
کاش که اين دفترما سر ميشد
منیر سپاس
* شوربختانه این غزل
در کتاب تاریخ ادبیات بلخ نوشتهء شاعر و
نویسنده گرامی،صالح محمد خلیق بخت نشریافته است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر