عطش کرانه
همه رودبار يادت به کجا روانه ســـازم
مگرش به ساحل شب ببرم فسانه سازم
چو سحر برید نوری که به پيشگاه گامت
سخنان اختران را غزل شبانه ســـــــــازم
تو مقام هر مقامی و من عندليب مسکين
همه تار و ناله بی تو به چه سان ترانه سازم؟
تو اگر شوی هويدا و به بحر ديده پيدا
همه آرزوی خود را عطش کرانه سازم
نه شتاب وصل دارم من و گنج یاد هایت
همه خاطرات نازت به دلم خزانه سازم
۳ نظر:
سلام بر شما
شعرتام مثل همیشه بسیار زیبا بود...
واقعا از آن لذت بردم
آن طبع دل آرای شما همیشه آرامش دهنده است
درباره وبلاگ... من هم در بلاگ اسپوت وبلاگی دارم
نگاهی بر آن بیندازید
به سرزمین کوچکم بیایید آن را خواهید دید
از شما تقاضا دارم که در تنضیماتتان زبان پارسی را انتخاب کنید تا مخاطبانتان راحت تر باشند
همچنین آن بخش تکرار و تایپ حروف را هم حذف کنید
ممنونم
روح الله جان احمدی بلبل !تشکر از حضور و نظر تان زبان را کاملا فارسی ساختم تا عزیزان فارسی گوی راحت تر از اشیان خیال دیدن کنند
سلام بر شما
بسیار خوب شد
ممنونم از توجهی که داشتید
راستی با پاره پاره هایی به روزم در سرزمین کوچکم
iranianpoets.blogfa.com
راستی گزینه نام و آدرس اینترنتی هم در نمایه ها نیست عزیز
ارسال یک نظر