چهارشنبه، دی ۰۴، ۱۳۹۲

مژده بر شعر ودوستداران شعر



این نبشته را در وبلوگم در سال 2004 نوشته بودم و اینک آنرا اینجا انتقال دادم تا باشد که همه و همه در یک وبلوگ جمع شوند.


شنیده ایم و میدانیم که، شعر شاه هنر هاست وشاعر خالق سخن های زیبا و داستان های دلنیشن. اگر نظامی گنجوی نمیبود این لیلی و مجنون را کی میشناخت؟ اگر فردوسی نمیبود رستم رادر اذهان کی دوباره تولد میداد ؟اگر سخن نمیبود و اگر سخن خوب نمیبود جهان چقدر وحشی و جنگلی یا پوچ وبی مفهوم می بود،ادبیات به ویژه شعر در همه قالب هایش ، نقش برازنده ای در خوب زیستن، داشته است در حوزه جغرافیایی زبان فارسی به استثنای بعض شاعران ، سخنور بیچاره درادوار تاریخ همواره به تنگدستی زندگی کرده و بعد از مفاک رفتن ، تنی چند از او یاد کرده اند ، اما آهنگسازان و آوزا خوانان ، اداوین شاعران بر میدارند اشعار شان را میخوانند ،شهرت مییابند، صاحب نان و نام و زر میشوند اما شمعی بر مزارشاعر روشن میکنند؟ کسی بر مزار مولانا ،سعدی، بیدل ، حافظ وصد ها شاعر رفته از میان ،شمعی روشن کرد یا خود را همسو نساختند ، وشاعر امروز نیز بدان سرنوشت مبتلا است ولی با آنهم دراین دنیا به ویژه کشور ما افغانستان بنا بر قبول ذوق مردم بعضی شعر ها را از روی آهنگهای که برآن ساخته و خوانده شده میشناسند ،شعر برای مردم آشنا ولی شاعراز نظر افتاده و یا توجه بدان معطوف نکرده اند که این سخن نغزو ناب ازآن کیست؟ که آوازخوان آنرا پسندیده و در قالب آهنگ خوانده است .مشت نمونهء خروارو اندک نمونهء بسیار،اینجا خدمت تان مینویسم که سخن از اشعار استاد لطیف ناظمی است که در افغانستان آواز خوانان مشهور آنرا اجرا نموده اندکه طور مختصراز آنها یاد می کنم


1ـ احمد ظاهر اشعار زیرین از استاد ناظمی را خوانده است.

الف ـ چه شبها به یادت به کنج جدایی به یادت کشیدم می ارغوانی


شدم دیوانه دیوانه دیوانهء رویت شدم دیوانه دیوانه دیوانهء رویت


من و یاد تلخ و تو و نام تو


تو غافل زفریاد شبهای من


چه دیوانه ام چه دیوانه بودم چه دیوانه ام من


که هستم دیوانه دیوانهء رویت


***


چه خوش میسرود این حدیث این ترانه


شبی شمع با سوزو ساز شبانه


چه دیوانه بودم چه دیوانه ام من


آهنگ اصلی هندی و از موکیش میباشد






ب ـ خواب از چشمانم ربودی ای بیوفا بیوفا


قلب مرا تو شکستی خود خواه مه رو چرا


او چرا چرا چرا چرا


زندگی پایمال فسون شد ای فسون هوس کجایی


دیگر آخر کجا شد کجا شد دوستی ، عاشقی ، آشنایی





ج ـ شبی پرسیدمش با بیقراری که غیر از من کسی را دوست داری


دوچشمش از خجالت برهم افتاد میان گریهء خود گفت آری


2ـ رحیم جهانی


باز آمد م باز آمدم تا بوسه بارانت کنم


یکشب به بزم شعر خود با بوسه مهمانت کنم


بگذار دیگر قهر و را این ساغر پر درد را


تا شاعری این شهر را یک شب به فرمانت کنم


گر شکوه از لب شد بلند ای دختر گیسو کمند


با بوسه لبهایم ببند تا من زرافشانت کنم


* آهنگ اصلی از محمد رفیع و هندی میباشد


3ـ ژیلا

https://www.facebook.com/sohayla.hasrat/videos/1289843037699978/


شعر آهنگ: لطيف ناظمى

كمپوز آهنگ: ترنم


تو اميد من تو پناه من
تو شكوه عشق سياه من
اگر اين جنون گنه من است
بگذر تو هم ز گناه من
من از غم تو گريختن
چه فسانه يى چه حكايتى
كه به قدر يك سر مٌهره يى
ز خيال تو به نگاه من
نه رمم ز دام تو تا ابد
به خدا اگر همه عمر من
گل غصه ى تو سفر كند
به ديار من سر راه من






4ـ سیما  ترانه ، نا شناس   و احمد ولی  و دیگران


تومیروی و غمت عاشقانه میماند


کنارم این دل پر از بهانه میماند


دو برگ یاد غمین از بلوط چشمانت


به باغ خاطره هایم نشانه میماند


تن صدای تو در هرسرود میپیچد


بلوغ نام تو در هرترانه میماند


مرا به نام صدا کن به فصل هجرت خویش


همین صداست که درین زمانه میماند


خدای من چه درد آورست قصهء کوچ


پرنده میرود و آشیانه میماند کابل سال 1351





5ـ احسان


ای خدا این عشق عالم سوز را ویران مکن


آتشی کاندر نهادم ریختی بی جان مکن


ای خدا من بیقرار آفتابم آفتاب


آفتابم را زمن پنهان مکن پنهان مکن


خرمن جان مرا آتش بزن آتش بزن






ای خدا هر فیصله از تو به ما منظوراست






۶- یونس نیز چند شعر استاد را خوانده است که من فراموش کرده ام


۷- وجیهه و فرید رستگارباد های جنوب و چند آهنگ دیگر


۸- ومن این کهترین شما در سی دی صبح تمنا دو شعر استاد راآهنک ساختم و خواندم


الف - شبانه این دل تنکم بهانه میکیرد


ب - بیار باده که راز دل آشکاره کنم






. منیر سپاس 19.11.2004

هیچ نظری موجود نیست: