خمیر دلتنگی
پر از درد است رسم این زمانه
جدایی ، قصهء برگ و خزانه
به هر جا رفت رفت آدمان بود
وشاید خاطرات شان بمانه
کجا شد کوچهء من خانهء من
خدای کوچ حالم را میدانه
خمیر کرده مکرا دلتنگی گاهی
رسیده لحظه هایم را بهانه
به غم خوردن نیابی پایداری
فراموشی را شوی بهتر نشانه
دل اینسو هوش آنسو در وجودم
سرایم معرفت را عاشقانه
02.12.2014
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر