نور مبرهن..
در خیالت دلم
وطن کرده
سنگ و دیوار را چمن
کرده
در سیه مستی نگاه هایت
بادهء ناز پیــــرهن
کرده
حسن عریان تو سحر تا
شام
شرم در نور مبرهن
کرده
نفس من لباس شوق ترا
تا دم رفتنم به تن کرده
یاد تو هر محیط بودن
را
پُر ز خوشبویی خُتن کرده
یورش فیض مهربانی
و درد
عاشقی خوب بهر
من کـــرده
منیر ناچیز
21.01.2015
ساعت 11>54
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر