یکشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۴

اُمیدگاه


باز  ستمی بر  قلم  و کاغذ کردم از دست من واژه ها ، ایماژ ها ، تصویر پندار  ها،دیدگاه احساسها ، آرامش ندارند  و اینک چیزکی را باز سر  به سر  کردم

اُمیدگاه
بدون عشق  زجر آور   نفس  هاست
برای اشک و خون بستر  نفس هاست

اگــــر امُـــید گاه نیست در دل
حمال غُصه سرتاسر نفس  هاست

دلی  از  بغضی و چشم از غباری
برای گریه  بزم تر   نفس  هاست

ز دست  اتحاد دشمن عــشــق
اسیر  حالت  ابتر  نفس هاست

نفس بیرنگ و بی طالع چرا شُــد
ز بخت گُـــم ، بی  اختر نفس هاست

هر آنچه هر  که دارد  می نویسد
نویسنده به هر  دفتر نفس  هاست

همه  تا در  خیابان  های جانم
ز هرچه عابر  بهتر  نفس  هاست

شتاب در مهلت رفتن نخـــــواهم
رفیق و همدم آخـــر نفس هاست

مُنیر  ناچیز باشـــــد گفتن تو
بهابخشت فقط دیگر نفس هاست
منیر ناچیز
29.3.2015
ساعت 12:10 ظهر
ج.ا.آلمان

هیچ نظری موجود نیست: