باز ستمی بر
قلم و کاغذ کردم از دست من واژه ها
، ایماژ ها ، تصویر پندار ها،دیدگاه
احساسها ، آرامش ندارند و اینک چیزکی را
باز سر به سر کردم
اُمیدگاه
بدون عشق زجر آور نفس
هاست
برای اشک و خون بستر
نفس هاست
اگــــر امُـــید
گاه نیست در دل
حمال غُصه سرتاسر
نفس هاست
دلی از
بغضی و چشم از غباری
برای گریه بزم تر
نفس هاست
ز دست اتحاد دشمن عــشــق
اسیر حالت ابتر نفس هاست
نفس بیرنگ و بی طالع
چرا شُــد
ز بخت گُـــم ،
بی اختر نفس هاست
هر آنچه هر که دارد
می نویسد
نویسنده به هر دفتر نفس
هاست
همه تا در
خیابان های جانم
ز هرچه عابر بهتر
نفس هاست
شتاب در مهلت رفتن
نخـــــواهم
رفیق و همدم آخـــر
نفس هاست
مُنیر ناچیز باشـــــد گفتن تو
بهابخشت فقط دیگر
نفس هاست
منیر ناچیز
29.3.2015
ساعت 12:10 ظهر
ج.ا.آلمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر