شنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۴

بارش رویش ، غزل بهاریه

دوستان خوبم را سلام های بهارینه پیش کش می دارم ، آنچه در کابل با بیچاره بانو فرخنده کردند ،خیلی ها غم انگیز است ، وهابیون عرب گاه در قالب القاعده گاه در قالب سلفی گاه در قالب داعش و صد ها نام و نشان دیگر از شش سودبه جان ما فتاده اند، حرف مولانای بزرگ یادم آمد که در غزلی می گوید (پشت خر را نظام دین کردم )فکر میکنم چنین چیز ها را در روز های نوروز قصدن انجام می دهند تا خوشی های بهاری مارا از ما بگیرند امروز ارتباطات سرعت انتقال خبر های خوب و بد را خیلی سریع ساخته است در طول تاریخ رندگی انسان ها در کنار خوشی ها ، غم نیز بوده است کدام جشن و عید ی نیست که فقر و ستم در شهری بیداد نکند ، انسانی کشته نشود ، مریضی نباشد،ولی با آنهم باید خوشی کرده اند و بعد از این نیز این روال نباید متوقف شود . هوشیار باشیم
بهاردوستان عزیز! باز هم بهار تان تبریک و بهاریه دیگر ی به دیده بوسی نگاه های خوب تانمی نویسم.




بارش رویش  
بهار آمد بهار آمد تو هم خود را بهاری کن
بگیر الهام از گلها ،دل همخوان قناری کن

نگاه از غصه ها بردار به حسن باغ شو خیره
به اسپ مشک نوروزی برو بنشین سواری کن

ززندان دلت غم را  بکن آزاد  چابک تر
سپاه ناخوشی ها را، ز جان خود فراری کن

که تا سوسن به ده رنگش چو ریحان دلکشی دزدد
برو ای بارش رویش زمین را عذر و زاری کن

خوشی ها لقمه مفت اند   فتاده در بر دیدن
نگاه عاشق خود را به صید شان شکاری کن
منیر ناچیز
20.3.2015

ساعت 1 ظهر

هیچ نظری موجود نیست: