دوستان خوبم! اینک غزل امروز را خدمت تان تقدیم میدارم با شیرینی های که زبان پارسی نازنی مان دارد کام تان را عسلی میخواهم این روز ها بحث بر سر زبان ما بسیار گرم شده حتی بعض هموطنان همزبان بدون داشتن مطالعه و آگاهی در بحث ها سهم میگیرند فکر میکنند انتخاب ستاره ویا غذای مورد علاقه ای شان است در حالیکه اینجا موضوع بحث علمی بر سر زبان پارسی است
من با تاسف نفرین می فرستم به آنانیکه آگاهانه و یا غیر آگاهانه به زبان ما بد بینی میکنند ازپارسی زبانان صمیمانه خواهمندم که کار را به اهل کار بسپارند و شامل جرو بحث های سیاسی و غیر علمی نشوند و زبان ما که فرا ملیتی و فراقومی است بیشتر از این سیاسی نسازند زبان پارسی شور بختانه امروز هم هزاران دانشمند ادبیات و شاعران خود را دارد تا در برابر اهریمن فساد و تفرقه ایستاده گی کند دشمنی با زبان پارسی بدون شک پیشه ای انگلیش هابوده و است در نخست کوشیدند تا بساط زبان پارسی را از نیم قاره ای هند برچینند در حالیکه تا هنوز ۳۰ تا ۳۵ درصد زبان هندی لغت های پارسی دارد۳۰ الی ۴۰ درصد در زبان ترکی لغت های پارسی است ۶۰ در صد زبان کردی و زبان اردو زبان پارسی است باز این زبان ماست به کسی غرض نیست که برای ما بگوید و تحمیل کند که زبان مادری خود را به این نام و یا آن نام صدا کن شاعران و ادیبان ما گاهی انرا پارسی و گاهی انرا دری گفته اند ما رودکی ،فردوسی عطار ،سنایی ، مولانا ،سعدی حافظ و صایب ، بیدل را از خود میدانیم زبان ما خود ش برای ما که میهنی است بدون سرحد از بلخ تا بخارا از خجند تا هرات و مشهد از دهلی تا لاهور و شیراز با لهجه ها و گویش های خوبش سده هاست زبان عشق ،عرفان و دانش است اینکه انگلیس ها با زد و بند روسیه تزاری سرزمین پارسیان را توته توته کردند وبر یک زبان ۳ نام راتحمیل کرده اند ( پارسی ،دری و تاجیکی ) ثبوت این ادعاست زبان مادری مانند مادر است کسی مادر خود را مادر کسی آنه کسی ننه و یا ببو صدا می کند مادر خود را به مردم غیر پارسی زبان هیچ مربوط نمیشود ما که به انها نمی گویم زبان خود را به این و آن صدا کن .زبان پارسی بدو ن شک در شمال افغانستان که نام تصنعی خراست بزرک است تولد شده است از بلخ تا تخار و قوم پارت ها که زبان خود را پارتی می گفتند به فلات مختلف آسیا منجمله ایران امروز گسترش پیدا کرد اهسته آهسته پارتی ، پارسی شد و چون عرب پ ندارند انرا فارسی گفتند این زبان هیچ نوع ارتباط با فارس که درایران است ندارد هر که زبان پارسی پاس میدارد و به آن تکلم می کند دوستش داریم راستی غزلم یاد تان نرود
گُذرگاه
باز در بحر امید
ساحل توفان دارم
موج ها در تپشِ یادِ فراوان دارم
آخر قدرت دیدار
نگاه آیینه ام
چه به اندیشه
نفهمیدنِ حیران دارم
برو ای غصه ءبد بخت
که کیفم کوک است
در بر هر نفسم
عاشقی را جان دارم
گوشه گیری
چقدر دشت رمیدن باشد
دور از از وحشت وقت روح غزالان دارم
تا دل ساده ای من صید گذرگاه وفاست
در گرفتاری بسی مشکل
آسان دارم
ناچیز منیر سپاس
۵نوامبر سال ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر