فکر ویران
رفتی ولی نرفت ز خاطر هوای تو
دارد طنین به گوش نفسها نوای تو
تو رفته ای و کرده ای ویرانه فکر ما
سیــــــــلاب یاد میکشدم تا نمای تو
بودی چو زندگی تو سراب فریب ودرد
بس خون چکیده رفت ز دل در قفای تو
در انتظار آمدنت سنگ کوچه ام
نامد پیام و نی خبر و نی صدای تو
ای مشکبار عشق تو رفتی و تا خدا
پیوسته شکوه ها بکنم از جفای تو