چهارشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۸

فکر ویران


فکر ویران



رفتی ولی نرفت ز خاطر هوای تو

دارد طنین به گوش نفسها نوای تو


تو رفته ای و کرده ای ویرانه فکر ما

سیــــــــلاب یاد میکشدم تا نمای تو


بودی چو زندگی تو سراب فریب ودرد

بس خون چکیده رفت ز دل در قفای تو


در انتظار آمدنت سنگ کوچه ام

نامد پیام و نی خبر و نی صدای تو


ای مشکبار عشق تو رفتی و تا خدا

پیوسته شکوه ها بکنم از جفای تو

شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۸

عید شما مبارک باشد

سه‌شنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۸

صبر لاجواب

صبر لاجواب

چسان نوشته کنم رنج بی حساب ترا

وطن! ندیده زمان همسر عذاب ترا


مگر زچشم فلک میهنا نظر شده ای

گرفته درد چنین فصل هر کتاب ترا


ز شش طرف به سرت تیر فتنه میبارد

به خون نوشته کنم صبر لاجواب ترا


به گوشه گوشهء تو کوره های آتش غیر

ز د ســـت طفل خود ت دیده ام کباب ترا


به کوچه کوچهء دنیا پرک و تیت* شدیم

نداشت ملک دگر نور آفتاب ترا


چه دانی بستر مخمل چه خار غربت داشت

کنار وسوســــــــه ها دیده ایم خواب ترا


اگر چه خسته و حیران همچو من باشی

وطن ! امید کنم روز کامیاب ترا

*تیت و پرک یعنی پاشان و پراگنده


منیر سپاس 17 اکتبر سال 2009

دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۸

اژدهار

اژدهار

دیگر غبار وحشت، پوشید زند گی را
تاریکی ها تفـــرق، پاشید زند گی را

این آفتاب مفید از دست آدمیزاد
ویرانگر توازن گردید، زند گی را

یکسو صدای فقر و یکسو نوای عیشست
گویی سخاوت سود ،دزد ید زند گی را

تا هیج فهم دردی، راحت ترا سوادست
بی عشق میتوان کی، فهمید زند گی را

یارب تمدن امروز جز بی تفاوتی نیست
این اژدهار انسان، بلعید زند گی را

این غزلواره رابعد از نشردر فردا اینجا نیز نوشتم

شنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۸

چراغ سوخته

چراغ سوخته

مارا صنم چگونه فراموش کرده ای
با انتظار خویش همآغوش کرده ای

در من تو شوق زندگی پر زنور را
همچون چراغ سوخته خاموش کرده ای

تا کی حجاب کامل توشرک دل شود
کان رخ برای بنده قبا پوش کرده ای

گم نام و بی نشان منم زین سبب بسی
مارا به شهر گوشه نظرپوش کرده ای

ای آفتاب مملکت یاد های مــــــــن
حتی برای آه بناگوش کرده ای

چهارشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۸

آیینه

آیینه

پاییــــــز خویش را چو بهارینه ام هنــــوز

از ریشهء طراوت سبزینــــــه ام هنـــــوز


در انتـــــظار دیدن خوش قامت کـــــــسی

در زیر گرد و خـــــاک چو آیینه ام هنــوز


گرچه شغاد چاه به هر گــــام من کَنـــــَــد

آن رهروم زنور که بی کینــــه ام هنــــوز


اسُطوره های کهنه نفــــــس تازه ام کـــند

من دوستدار رستم و تهمینه ام هــنــــــوز


توسن سـوار خاطـــــرهء کودکی منـــم

با یادهای هر شـب آدیــــــنه ام هــــــنوز


با ناله های خویش گهی گنگ و بیصــــدا

یک دفـــــــــتر فتــادهء دیرینه ام هـنوز


با مهر و بی ریا همه جا من به کاخ عشق

هم چون نهاد خویش نهادیـــنه ام هــنوز


شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۸


ترانهء شب
نگهی ناز تو ترانهء شب
آورد عشق را به لانهء شب
این غزل را قبلن در سی دی( صبح تمنا )به شکل صوتی خدمت عزیزان تقدیم کرده بودم و اینک که با زحمات هموطن و همنفس گرامی ظاهر تورج به شکل تصویری تهیه شده است حضورتان پیشکش میدارم از ظاهر تورج یک بار دیگر ابراز امتنان و سپاس।

پنجشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۸

باشنده ء همدلی

باشندهء همدلی

بیا با عشق ها سازنده باشیم

تنـــفر را بیــــا بازنده باشیم


بیا افسرده گی را گور سازیم

برای شادمانی زنده باشیم


بیا همچون زمین و مولوی اش

برای عاشقی چرخنده باشیم


بیا از شــــهر نفرت بار بندیم

به باغ همدلی باشنده باشیم


ز کینه خویش را نادار سازیم

بیا در سینه دل دارنده باشیم

دل درویش

دل درویش

به سان گوهر ناب است دلی که درویش است

صدای مست مدامش چه عاری از نیش است


دلم چــــــــو یوسف زیبا تپید و تنهــــــــا ماند

به چاه تیره سینه ، چو رانده از خویش است


نهاد خویش عیان کــــــــــــن سپاه باران شو

بخوان سرود سخاوت به هرچه در پیش است!


به قدر همت خود هر که مهر می بخشــــد

پسندو شـــــکر بفرما مگو کم و بیش است!


به شهر صخره رسیدم به قله های بلند

نه داغ بستر لاله نه بوی آویش اســـت


وباد دره از آنــــــرو شیرین به گوش آید

که تا هنوز به کوه ها طنین صد تیش است

یکشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۸

عید


با این بیت مولانابه عیدانه بسنده کنید.

یکشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۸

هفت پند حضرت مولانا

. هفت پند حضرت مولانا
1--
ـــ در سخاوت جاری و گشاده دست باش مانند رود

. In generosity and help be like water flowing

2. در شفقت و مهربانی بر همه یکسان باش مانند خورشید

In goodness and mercy be like the sun

3. عیوب و اشتباه دیگران را بپوش مانند شب

In congruent with the others error be like the night

4. عصبانی مشو و در برابر آنهائیکه عصبی میشوند خاموشی گزین مانند مرده

In anger and nervousness be like a dead person

در تواضع و ترک کبر مانند خاک باش

In modesty and kind be like the earth

6. بخشش و عفو داشته باش مانند دریا و بحر

In benevolence be like the ocean

7. در خوبی خودت خوب باش مانند آیینه

Either show yourself how you are or be how you show yourself

یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۸

عطش کرانه

عطش کرانه

همه رودبار يادت به کجا روانه ســـازم

مگرش به ساحل شب ببرم فسانه سازم


چو سحر برید نوری که به پيشگاه گامت

سخنان اختران را غزل شبانه ســـــــــازم


تو مقام هر مقامی و من عندليب مسکين

همه تار و ناله بی تو به چه سان ترانه سازم؟


تو اگر شوی هويدا و به بحر ديده پيدا

همه آرزوی خود را عطش کرانه سازم


نه شتاب وصل دارم من و گنج یاد هایت

همه خاطرات نازت به دلم خزانه سازم


دوشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۸

آبشار یادت

آبشار یادت

نور ســـحر بریزد از آبشار یادت
شب پار ه پاره گردد از ذو
الفقار یادت

پائیز شب گریزد از فصل خواب هایم
وقتی که باز آید آن نوبهار یادت

تا روشنی بشوید از دیده تیره گی را
باغ نگاه بماند در انتظار یادت

بهر حصار فکرم بیش از تصور من
باشد سپاه چابک هر جا سوار یادت

از ابتدای دیدن تا انتهای رفتن
عشقست در شگقتن هر جا ز کار یادت

یکشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۸

سلام

سلام دوستان عزیز! شاید 8 سال پیش به نوشتن وبلوگ آغاز کردم، در این سه سال اخیر با بلوگفا بودم تا اینکه انتخابات ایران و سرکوب مردم اینترنت را نیز به قربانی گرفت ، ایران بعد از جاپان و امریکا در وبلوگ نویسی مقام سوم را دارد ، از امکانات وبلوگ نویسی نه تنها ایرانی ها بلکه فارسی زبانان کشور های دیگر مانند افغانستان نیز استفاده میکردند ولی بد بختانه رژیم خود کامهء ایران همه شاعران و نویسندگان فارسی گوی رانا امید و دلسرد نمود؛ سایت های اینترنتی را یا بست و یا فیلتر کرد، من بار ها امدم میخواستم چیزی بنویسم ویا از سایت و یا وبلوگی دیدن کنم باز نمی شد مجبور شدم تا از این وابستگی نامیمون حاکمان حکومتی ایران خود را رها سازم و بلاخره متوجه گوگل شدم که چنین امکانات را طور رایگان به همه زبانها دارد من از تمامی دوستان خواهش میکنم به ویژه وبلوگ نویسان غیر ایرانی که به
http://www.blogger.com/
وبلوگ تان رامنتقل بسازید.
. به زودی با مطالب و نوشته های تازه از همین دریچه در خدمت تان خواهم بود با محبت منیر سپاس