شب یلدا ، روز زایش خورشید نزدیک است ، خورشید در دل سرد زمستان در شروع چله پا به جهان هستی نهاد تا زندگی را روشن و جان تازه ببخشد ,خورشید تا خود اهورمزدا از دست چیزی به نام آدم بیپاره و در مانده اند . من نه اناری دارم و نه تربوزی (هندوانه) خون دلم آب انار وخون جگرم هندوانه وفریب خوشی شب یلدا در زرق و برق کریسمس ساختگی می جویم چقدرحالم خوب است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر