دوستان عزیز، زندگی همیشه دو پهلو دارد ، شادی و غم ، شادمانی و غصه ، تولد و مرگ . خواهی نخواهی زندگی را باید زیست آنان که به فکر همدردی با درمندان اند و فکر می کنند که باید منتطر بود تا غمها پایان بیابند و بعد از آن دست به خوشی بزنند ، سخت در اشتباه اند غم و درد را پایانی نیست .
اینک سرایشی از سال 2008 را که از لابلای کاغذ های پراگنده ام یافتم خدمت تان می نویسم.
اینک سرایشی از سال 2008 را که از لابلای کاغذ های پراگنده ام یافتم خدمت تان می نویسم.
انبار ناز
دیوار بی
تفاوتی اعمـــــار کرده ای
خود را برای فاصله
معمار کرده ای
مارا غلام کوچه و
در صبر
و انتظار
دل برده ای به خانه
و دربار کرده ای
آئینه را گرفته و
غرقی به حُسن خود
اما مرا به
وسوسه بیمار کرده ای
ناز و ادا و عشوهء
خوبان شهر را
ای نازنین به
جان خود انبار کرده ای
هــر بار با
درنگ حیا در برابرم
در دادگاه پرسشم
انکار کرده ای
24.06.2008
منیر سپاس ناچیز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر