دلبرا
شايسته بود
تا كه غزلخوان توباشم
خنياگر پندار
به آستان تو باشم
بالا شده از
نرخ برأي طبع نازك
ناياب ترين
سوژه يي از آن تو باشم
زِد تيغ گزينش
همه جا گردن دل را
قربان تو
قربان تو قربان تو باشم
تو باور من ،
ياور من دلبر شيرين
با جان وفا
در ره إيمان تو باشم
رفته همگي
تيرگي از سقف فلك باز
خورشيد دلي
بزم شبستان تو باشم
منير سپاس
ناچيز
٢٥.١.٢٠١٦
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر