فرش توجه
شهر بر دوش كشد اين همه تنهايي را
من چه عنوان بدهم با تو شناسايي را
درشكست همه اي رابطه ها بدون تو
چقدر پند دهم اين دل هر جايي را؟
در زمين فرش توجه نرسيد گام مرا
نتوان كسب كنم موقف بالايي را
خوب بودم همه با هيچ خودم ازكي شوم؟
كرده بدنام روم واژه اي رسوايي را
خواب آرامش من طعمه اي دزدي شب است
بُـــرده بيداري من راحت رؤيايي را
منير سپاس ناچیز
٠٩.٠٦.٢٠١٧
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر