بردباری
سـرزمین کوچکم را آبیاری می کنم
با همه
خون و نفس ها، جانداری کنم
خار دارد اجتماع ،بر
دشت و باغ خلوتم
گل سواری گل سواری گل
سواری می کنم
نعره گپ
های دل را گنگ خوانند،بی جهت
از برای بسته گوشان
عذر و زاری میکنم
این زمان تصویر عشق و
منظر مهرووفا
می کشم ناحق امید از
پیش قاری می کنم
زنده ام من
سیل بین ظلم های زندگی
نام این بی غیرتی را
بردباری می کنم
منیر ناچیز
27.2.2015
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر