صدای آه
لحظه های زندگانی
هم خیال من نشد
همنوا گوشش به آه و قیل
و قال من نشد
چرخ می چرخد
به راحت ، آسمان در آسمان
هیچ دگرگون همسر
حال ملال من نشد
آنقدر از نا توانی
ساختم خود را بلند
مدعا هم نقش در فن
و کمال من نشد
زندگی با ماضی
هایش ، بازی بازی می کند
تا ز خود نامی بگیرم این
مجال من نشد
منیر ناچیز
7.6.2015
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر