پنجشنبه، آذر ۱۶، ۱۳۹۶

قوم پی غم بر ها

دوستان خوبم را سلام تقدیم میدارم شعری را که امروز اینجا می نویسم در سال ۲۰۰۶ برای فلسطین و فلسطینی های مظلوم سروده بودم ،امروز بار دیگر ستم را بر فلسطینی ها و مسلمانها ی دنیا بیشتر می کنند با به رسمیت شناختن بیت المقدس که پایتخت فلسطین میباشد برای حکومت منفور صهیونست ها .احساسات من هیچ نوع رابطه ای با سیاست های دول نامنهاد اسلامی ندارد به ویژه ایران .


كودكي گريه كنان گفت به باد
(شام) اينجا دگر است سر زمين فرياد
باغ ما اشغال شد خانه ها ويران شد
قوم( پي غم) بر ها
همرهء دالرها
صبح مارا بردند در سيه چاه كشتند
مادرم ميگويد
پدرت را بردند دادرت را كشتند
مادرم مي گويد
سالهاست كوچهء ما
شده مهمان عزا
سارقان بي رحم اند؛
سنگ هر كو چه ء ما
زینت همت ماست
سنگها اسلحه اند
آخرين اميد اند
سنگست بود ونبود
سنگ ما عشق وطن
سنگ ما خمپاره
بود بر تانک خصم
سنگ براين همه دود
سنگ بر این هم خواب
چه جهان خاموش است
مرگ ما خانهء ما
بی تفاوت گشته
یک از ترس خموش
دگری غرق خود است ؛
مثلي اين کشور ما
حامي بي رحمان
حامي صيادان
باز آن دزد کلان
تو ببین ای انسان !
كه كنون باز فلسطيني نوي
در عراق و کابل
در دمشق و بغداد
خاطر تيل به پا كرده ببین
خاطر نفت به پا کرده ببین
باز بر مرد مسلمان چه ها کرده ببین!
××× ××× ××× ××× ×××
اتحاد پاشان است
امت احمد را
عربان بي غيرت
بر شان پُرز زن و کف شان پُر ز زر است
پرده هابر صورت
به عياشي مصروف
به تماشا گيرد جنگ نو در عراق
كآنجا دزد كلان
ميبرد ثروت را
سينه ها چاك كنند
مغز ها پاك كنند
در وجود من وتو
ياد اين سرقت را تا طلوع فردا
باز هم خواهند شست
کوکا کولا دارند
وز نفاق من و تو
همه رابرده كنند
همه را بنده كنند
يا به نيرنگ نوين
با صليبي در دست
مومنان را بكشند
مومنان را بكشند
دست این جلادان
زین همه کشور ها
به چسان قطع شود؟
چه کسی قطع کند؟
خواب این غفلت را
در وجود من و تو
چه کسی ختم کند
جا بجا گنده شود آب اگر هم باشد
آ که فریاد شویم
تا که آزاد کنیم
آ که آزاد شویم
تابستان 1385
July 9th, 2006

هیچ نظری موجود نیست: