سه‌شنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۵

غنودن ؛ سروده ای از منیر سپاس

درآغوش آسايش
غنودن اندك است پيوسته ممكن نيست
همه سو خار به پا
همه جا چشم به اشك
بي حساب درد به دل
بستر خون جگري است زندگي دربدري است
<<زندگي روز جزايي است كه من ميدانم*>>
خواب بالين عزايي است كه من ميدانم
چاره بيچاره گي است؟
*بيدل
منير سپاس نا چيز
١٥.١.٢٠١٧

هیچ نظری موجود نیست: