زندانی گذاره
ذهنم در
انتظار کسی پاره پاره
ماند
دل در گداز
وسوسه ها
با شراره ماند
از محتوای عشق ، قلم ها بریده شد
دیوان زندگی
تهی از استعاره ماند
آزادی نیست قشرستمدیده
را مگر
نادار و نا توان
به قید گذاره ماند
گویی گرسنه بختی ندارد به آسمان
هرجا نگاه حاجت شان
بی ستاره ماند
گیتی نیافت چاره گر
حال ابترش
این کودک یتیم به
رؤیای چاره ماند
دل را متاعی نیست
به جز درد بیکسی
از مشکل فروش برایش
خساره ماند
در ذهن دوستان و
نگاه های یادشان
حک؍ فراموشی حضورم ،نگاره
ماند
منیر ناچیز
12.6.2015
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر